نقدی بر فیلم «داستان استریت»

 

اشاره: فیلم‌های بسیاری در هالیوود و غرب ساخته می‌شوند که در آنها از تورات و انجیل به صورت غیر مستقیم یا سمبولیک (تمثیلی) اقتباس شده است، به طوریکه افراد ناآشنا با این کتب نمی‌توانند مفاهیم پنهان در این فیلم‌ها را کشف کنند. ماجرای این فیلم‌های تمثیلی معمولاً در عصر حاضر می‌گذرد در حالیکه یک قصۀ تاریخی بر وفق آموزه‌های تحریف شدۀ دین یهود را در لایه‌های پنهان خود روایت می‌کنند. این فیلم‌ها موضوعات مختلفی را دستمایۀ خود قرار داده‌اند مانند: آموزۀ صهیونیسم، منجی ادیان، دوران آخر الزمان، توفّق و سیطرۀ یهود بر جهان، تمسخر سایر ادیان، زندگی و قومیت یهود. ما در این سلسله مقالات قصد داریم تعدادی از این فیلم‌ها را در  هر یک از این موضوعات معرفی کرده و ضمن بازگشایی نمادها، اندیشۀ تحریف شدۀ آنها را نقد کنیم.

 

خلاصه داستان

          پیرمردی به نام آلوین استریت (ریچارد فرانس‌ورث) که به تنهایی با دخترش رز (سیسی اسپیسک) زندگی می‌کند با مشقت فراوان، سوار بر یک ماشین چمن‌زنی از ایالت آیوا برای دیدار برادر بیمارش به مونت زاین در ایالت ویسکانسین می‌رود. او این مسیر 390 کیلومتری را در مدت شش هفته می‌پیماید و در انتها به منزل برادرش لایل (هری دین استانتون) رسیده با او صلح می‌کند.

 

 

 

نقد و تحلیل

پیرمرد، 73 سال دارد. چشمانش کم‌سو شده و نمی‌تواند گواهینامۀ رانندگی بگیرد، اما با کمترین بضاعت خود یعنی با یک ماشین چمن‌زنی به سمت مونت ‌زاین Mt. Zion (کوه صهیون) در حرکت است تا در آنجا برادر بیمارش را ملاقات کند که ده سال پیش او را ترک کرده است. در نزدیکی مقصد، یک کشیش با اطلاع یافتن از کاری که او انجام داده است، سفر چهل روزۀ او را یک مأموریت می‌داند و آنگاه پیرمرد سخن او را تصدیق کرده  در تحلیل آنچه بر او و برادرش رفته است، کشیش را به قسمتی از عهدین Holy Bible ارجاع می‌دهد. مخاطبان پیگیر سیما، این فیلم را نخستین مرتبه عصر جمعه 13 اردیبهشت 1387 در شبکه دوم سیما دیده‌اند و در آخرین نوبت در ساعت 19 در روز سه‌شنبه هشتم مرداد 1392 (برابر 21 رمضان) از شبکه نمایش.

داستان استریت (که به داستان سرراست هم معروف شده است) ساختۀ سرراست و البته غیرمتعارف دیوید لینچ فیلمساز سوررئالیست است و محصول سال ۱۹۹۹ کمپانی والت دیسنی و کانال چهار فرانسه. فیلمی در خصوصشرح مصائب سفری که آلوین استریت در امریکا از ایالت آیوا (Iowa) تا «مونت زاین» در ایالت ویسکانسین (Wisconsin) متحمل می‌شود.

می‌دانیم که برای نامگذاری شهرها و محله‌های ایالات متحده در مواقعی از نام برخی شهرهای اروپایی استفاده شده است. مثلاً شهرهای اورلئان و یورک که به ترتیب در فرانسه و انگلستان واقعند در امریکا به نیواورلئان و نیویورک تبدیل شدند. همچنین نام برخی شهرهای فلسطین برای نامیدن برخی مکان‌ها در ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفتند، مانند شهرهای ناصره، بیت لحم و استان جلیل در فلسطین که به ترتیب برای نامگذاری چهار، نوزده و هفت شهر یا مکان در امریکا از آنها استفاده شده است. نام «کوه صهیون» نیز علاوه بر آنکه بر مکانی در ایالت ویسکانسین نهاده شده در نامگذاری 50 قله یا مکان دیگر در امریکا به کار رفته است.[1]

با این مقدمه می‌خواهیم بگوییم که فیلمنامۀ داستان استریت که مری سوئینی Mary Sweeney و جان روچ John E. Roach آن را نوشته‌اند، در واقع یک تمثیل است از ایدۀ ارض موعود و بازگشت به کوه «صهیون» معروف که در شهر قدس واقع است، شهری که یهودیان آن را اورشلیم می‌نامند.

آلوین چشمش ضعیف است، پاهایش علیل شده، فشار خون و دیابت هم دارد. ولی این مسائل برای عزم جزم او در رسیدن به کوه صهیون و دیدار برادرش مانعی نیست. او در جنگ دوم جهانی سرباز بوده و جنگیده (سکانس‌های ۱۲۱ و ۱۴۶ فیلمنامه)،[2] نشان جنگ گرفته (سکانس ۵۵) و همه عمرش را در سفرها آواره بوده (سکانس‌های ۳۳ و ۷۹) و اکنون نیز مصمم است تا خود را به کوه صهیون برساند. لذا در جواب مردی که خیرخواهانه او را از این سفر نهی می‌کند می‌گوید: «تو داری با یک آدم کله‌شق حرف می‌زنی. این سفری است که من باید تمامش کنم» (سکانس ۱۴۰). او این مسیر 390 کیلومتری را با سرعت هشت کیلومتر در ساعت طی می‌کند و به نزد برادرش برمی‌گردد و ظاهراً به آرامش مطلوب خود می‌رسد.

اشارات مذهبی متعددی در طول فیلمنامه وجود دارد (سکانس‌های ۵۲ ۷۱  ۹۹ ۱۷۱ - ۱۷۴) و ما برخی از آنها را در ادامه برمی‌شمریم. علاوه بر اینها، او به یک دختر فراری اخلاقاً نصحیت می‌کند که به نزد خانواده‌اش برگردد و نتیجه­بخش می‌شود. زنی را هم می‌بیند که طی هفت هفته عبور خود از این جاده غفلتاً سیزده گوزن را با اتومبیل خود زیر گرفته است و در اظهار تأسف‌هایش نوعی کفرگویی هست. زن می‌گوید که از مسیح هم کاری ساخته نیست،  خصوصاً که دعاهای او به جانب سنت فرانسیس و سنت کریستوفر نیز در خصوص حفظ جان گوزن‌ها اثربخش نبوده است. این سکانس از منظر یک یهودی، هجوی است بر مذاهب غیریهود که جوابگوی بشر امروزی نیستند. با این اوصاف، پیام کلی این فیلم که به طور تمثیلی برای یهودیان بیان می‌شود، همان قصه راست و صریحی است که همه یهودیان آن را می‌دانند: «با تمام قوا و با هر وسیله ممکن و در هر سن و سال به سمت کوه صهیون حرکت کرده در نزد برادران دینی خود اقامت کنید». (در کتاب عهدین، بارها از هم‌کیشان با‌عنوان «برادر» یادشده است. برای نمونه نگا. سفر پیدایش 13/ 8 ـ 16/ 14 ـ اعمال رسولان 14/ 1 ـ 29/ 11).

آلوین هفت فرزند دارد که همۀ آنها دختر هستند و از برخی از آنها در فیلم یاد می‌کند. ازجمله رُز که در ابتدای فیلم حضور دارد و با آلوین زندگی می‌کند. در عموم فیلم‌هایی که درخصوص قوم یهود به طور تمثیلی یا غیرتمثیلی ساخته می‌شوند، جنسیت فرزندان و وارثان، دختر انتخاب می‌شود. چون خداوند در تورات و کتب انبیاء یهود، بنی‌اسرائیل را با عناوین «دختر صهیون»، «دختر یهودا» و همچنین «زن خائن» مورد خطاب قرار داده است (نگا. اشعیاء 52/ 2 ـ ارمیاء 3/ 20ـ 4/ 31 ـ حزقیال، باب ۱۶)

 

 

 

نمادهای آبی و قرمز

یکی از مشغولیات رز ساخت لانۀ پرندگان و فروش آنها است. در فیلمنامه از زبان رز تاکید می‌شود بر رنگ‌های آبی و قرمزی که او برای سقف این لانه‌ها به کار می‌برد. در اینجا لازم است در ماهیت این رنگ‌ها مختصراً تأمل کنیم. جمعیت‌های صهیونی و ماسونی به کرّات از این دو رنگ استفاده کرده و می‌کنند. در کتاب مبانی فراماسونری که زیر نظر هارون یحیی، محقق ترکِ ساکن در انگلیس تدوین شده است، ریشه استفاده از این رنگ‌ها در بخشی از سفر خروج دانسته شده:

و خداوند موسی را خطاب کرده و گفت به بنی‌اسرائیل بگو که برای من هدایا بیاورند. از هر کس به میل دل بیاورد، هدایای مرا بگیرید. و این است هدایا که از ایشان می‌گیرید، طلا و نقره و برنز و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک و پشم بز. (سفر خروج 25/ 1 تا ۴)[3]

الفاظ لاجورد (blue) و ارغوان (purple) و قرمز (scarlet) در انتهای این متن نارسا به نظر می‌رسد، چون بدون آنکه به جوهر و ماده اشاره شده باشد، به طور کلی به اعراض و صورت‌ها ارجاع دارد. این بخش غیردقیق از تورات کنونی در علائم مهم‌ترین جمعیت‌ها و احزاب و تیم‌های ورزشی در اغلب کشورها به کار رفته است. نماد دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در امریکا همین دو رنگ قرمز و آبی است. در پرچم امریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه که در قرن نوزدهم پدید آمده‌اند، همین دو رنگ در زمینۀ رنگ سفید به کار رفته است. اینها کشورهایی هستند که بزرگ‌ترین انجمن‌های ماسونی در آنها فعالیت داشته و دارند. (برای تفصیل این مطلب به رمان رمز داوینچی و کتاب فوق‌الذکر از هارون یحیی مراجعه فرمایید).

به یاد آورید که پیراهن مخصوص مرد عنکبوتی و نیز سوپرمن از همین دو رنگ آبی و قرمز تشکیل شده است. مرد عنکبوتی، اندیشۀ مصلحانه ظهور منجی را به شکلی غیرمتعارف بیان می‌کند که در قسمت دوم فیلم، او در پیشاپیش آن ترن غریب به طرزی عجیب مصلوب هم می‌شود تا نمادی از حضرت عیسی(ع) باشد. ایضاً آن دو کپسول یا قرصی که در فیلم ماتریکس از جانب مورفیوس به نئو برای بلعیدن یکی از آنها داده شد، آشکارا به رنگ آبی و قرمز بودند. در اناجیل مذکور است که در زمان حضرت عیسی(ع) دو فرقۀ یهودی فریسیان و صدوقیان مشترکاً ادارۀ معبد را برعهده داشتند (متی 22/ 23 و 41). فریسیان صاحب تمایلات عرفانی بودند ولی صدوقیان به فلسفه گرایش داشتند و قائل به تفویض بودند. کثرت فریسیان همواره بیش از صدوقیان بوده است، لذا در باب ۲۳ انجیل متی که عیسی(ع) کاتبان و کاهنان یهود را مذمت می‌کند ذکری از صدوقی‌ها در آن نیست. محتمل است که خاستگاه دو رنگ آبی و قرمز در اصل از این دو فرقۀ یهود بوده باشد.

 

 

آیا داستان این فیلم واقعی است؟

در ابتدای تیتراژ انتهایی جناب کارگردان، این فیلم را به آلوین استریت (1996-1920) تقدیم کرده است. در سایت ویکی پدیا نیز یک صفحه برای شخصیت واقعی آلوین استریت Alvin Straight وجود دارد. در آنجا آمده که آلوین از آیوا تا دهکدۀ بلو ریور (رودخانۀ آبی) را با ماشین چمن‌زنی خود پیمود تا برادرش را که سکته مغزی کرده بود ملاقات کند. این واقعه در تابستان 1994 وقتی که آلوین 73 ساله بود رخ داد. لهذا آلوین استریت یک شخصیت واقعی است و برخی از مشخصات او نیز در فیلم حفظ شده است مانند اینکه او قهرمان جنگ بوده است و هفت فرزند دارد و با یک ماشین چمن‌زنی مارک جان دییر سفر کرده و از این قبیل.

لکن فیلمساز برخی از جزئیات دیگرِ آلوین واقعی را تغییر داده است، جزئیاتی که اغلب به همان مقاصد پشت پرده فیلم که مورد نظر این مقال است دلالت دارند. مانند اینکه در فیلم مقصد سفر آلوین منطقه‌ای به نام «کوه صهیون» معرفی می‌شود ولی آلوینِ واقعی به دهکدۀ رودخانۀ آبی سفر کرده است.[4] و همچنین اینکه آلوین واقعی پنج پسر و دو دختر داشته ولی در فیلم تمام هفت فرزند او دختر قلمداد شده‌اند. نام برادر او هنری بوده و در فیلم به لایل (Lyle) تغییر  یافته است.

ظن دیگری که تمثیلی بودن فیلم را تشدید می‌کند استقبال جشنواره‌ها و منتقدان غربی از این فیلم بی‌رمق است. قاعدتاً فیلمسازی همچون دیوید لینچ که فیلم‌هایی مانند مرد فیل‌نما (1980)، مخمل آبی (1986) و فیلم پیچیده‌ای مانند بزرگراه گمشده (1997) را در کارنامه دارد و دو سال بعد فیلم جاده مالهالند (2001) را ساخت، چگونه می‌تواند به چنین داستان ساده‌ای اقبال نشان داده باشد؟ اگر تغییر ماجرای این فیلم برای حمایت از جنبش صهیونیسم نبود منتقدان سینما این فیلم را جزو بدترین آثار دیوید لینچ قرار می‌دادند. در حالیکه میانگین آرای 32 نفر از منتقدان سایت متاکریتیک برای این فیلم 86 از 100 بوده است و نزدیک به پنجاه هزار نفر از مخاطبان سایت IMDb نیز امتیاز 8 از 10 به این فیلم داده‌اند.

 

 

 

جوایز جشنواره‌ها

دیوید لینچ نیز برای کارگردانی این فیلم ساده، به نامزدی دریافت نخل طلا از جشنواره فیلم کن 1999 رسید و ریچارد فرانس‌ورث برای بازی در نقش آلوین نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول (سال 2000) شد. جشنواره فیلم‌های مستقل بریتانیا جایزه بهترین فیلم خارجی خود در سال 2000 را به این فیلم اهدا کرد و همچنین جشنواره‌ای به نام «جوایز فیلم اروپایی» در سال 1999 که جایزه‌اش را نصیب دیوید لینچ کرد. این فیلم از جشنواره‌های خارجی در مجموع 16 جایزه دریافت کرده و نامزد 28 جایزه دیگر بوده است.

 

نوشته شده در تیر 1385

انتشار در مشرق نیوز در 1/ 6 /1391

افزودن و ویرایش نهایی 9/ 5/ 1392



[2]. فیلمنامه داستان سرراست در شماره ۳۱ ماهنامۀ فلیمنامه‌نویسی فیلم‌نگار (فروردین ۱۳۸۴) به چاپ رسیده است. شمارۀ سکانس‌ها در متن مقاله بر اساس این چاپ است.

[3].هارون یحیی، مبانی فراماسونری، ترجمۀ جعفر سعیدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ ۳، ۱۳۸۴، ص ۱۴۰

[4]. البته هر دوی این مناطق در جنوب غربی ایالت ویسکانسین واقع هستند. نگا. منطقه کوه صهیون ـ  دهکدۀ رودخانۀ آبی