نقد «من مادر هستم»/ فریدون جیرانی/1
جدایی سیمین از نادر
اشاره: در این نقد نخست به مباحث حقوقی فیلم پرداختهایم و سپس محتوا و تکنیک سینمایی آن را با نگاهی به کارنامۀ فیلمسازی جناب جیرانی مورد بررسی قرار دادهایم. سعی راقم بر این بوده تا ریشههای تفکر موجود در فیلم را تحقیق و تبیین کند، و اینکه آیا خطاهای موجود در فیلم سهوی بوده است یا عمدی.
*******
فیلم «من مادر هستم» از مدتها قبل از اکران مخالفت و حساسیت دینداران را برانگیخته بود. جماعت انصار، نهی از منکر کردند که نتیجتاً به شهرت فیلم و فروش غیرمعمول آن منجر شد. و اینچنین بار دیگر آن حدیث مشهور پیامبر اکرم(ص) آزموده گشت که فرمود: «إنّ إبنآدم حریصٌ علی مُنِع»، (انسان به آنچه منع شود حریص خواهد شد ـ سید بن طاووس، مهج الدعوات، ص 122).
روز دوشنبه بیستم آذر، جلسه نمایش و نقد فیلم من مادر هستم در سالن بصیرت مجتمع سیزده آبان (لانه جاسوسی سابق) برگزار شد. متأسفانه جلسۀ بسیار بدی بود زیرا که عمدۀ وقت به حاشیههای فیلم مصروف گشت و فقط پانزده دقیقه از دو ساعت زمان نقد، دربارۀ خود فیلم بحث شد. حتی جناب مسعود فراستی نیز خارج از فیلم صحبت میکرد. او موضوع فیلم که نقد یک طبقۀ اجتماعی بود را اصل گرفته و از آن دفاع میکرد و لهذا بر همۀ ایرادهای فیلم چشم بسته بود. خلاصه اینکه با بیدرایتی بعضی از دوستان، آن جلسه عملاً تریبونی برای مظلومنمایی دست اندر کاران فیلم شد و آنها خودشان را کارشناس مسائل اجتماعی، قانون شناس، طرفدار دین و منتقد طبقۀ اشراف نشان دادند؛ که ما در اینجا به تفصیل به این ادعاها خواهیم پرداخت. اما پس از آن جلسه، فرصتی دست داد تا با جناب رحمان سیفیآزاد نویسندۀ این فیلم گفتوگویی صورت بدهم. لهذا خوانندگان در اینجا از پاسخهای ایشان که عیناً از فایل صوتی مکتوب شده، مطلع خواهند شد. و البته قضاوت نهایی بر عهدۀ مخاطب است.
خلاصه داستان
از آنجا که تماشای این فیلم برای افراد زیر 16 سال ممنوع است لهذا بنده ناچار هستم که داستان فیلم را با بسط و تفصیل بیشتری بیاورم.
سیمین کاشف (پانتهآ بهرام) در نزد یک روانشناس (ناصر تهماسب) قصۀ خود را تعریف میکند. او پس از دو سال از فرانسه به تهران بازمیگشت اما شوهرش سعید (حبیب رضایی) به استقبالش نرفت بلکه دوستش نادر دلنواز (فرهاد اصلانی) را فرستاد. سیمین و نادر از بچگی به واسطۀ پدرانشان با هم مراوداتی داشتهاند و سیمین از دیدن نادر بسیار خوشحال شد. نادر اکنون یک وکیل دعاوی است و سعید نیز در خانۀ آنها زندگی میکند. هنوز به خانه نرسیده با زنگ ناهید مشرقی (هنگامه قاضیانی) که شش ماه است زندگیاش را از نادر جدا کرده، او مجبور میشود برای آزاد کردن دخترشان آوا (باران کوثری) به کلانتری برود. آوا 19 ساله، با رفیقش پدرام (امیرحسین آرمان) در حال تمرین موسیقی جاز در زیرزمین خانهای گرفتار شده است. سیمین در اتومبیل با آوا آشنا میشود و نادر و ناهید در بیرون نزاع میکنند. معلوم میشود که ناهید شش ماه است خانۀ شوهرش را ترک کرده و اخیراً دادخواست طلاق داده است. آوا خبر میدهد که ناهید قبلاً وکالت میکرده و حالا دیگر نمیکند. او پدر و مادرش را نادر و ناهید صدا میزند و هیچکدام را قبول ندارد و دلش به پدرام خوش است و در رتبۀ بعد به سعید، کسی که روحیات او را بهتر از دیگران درک میکند. آوا سعید را «عمو» میخواند.
نادر شب میگساری کرده، صبح مست برمیخیزد(!) پدرام که به لطف سعید از کلانتری آزاد شده در معیت آوا به رستوران سعید میرود، و او کلید آپارتمان دوستش در کوچۀ پشتی را به پدرام میدهد تا خودش را مرتب کند. ساعتی بعد، آن دو با ناهید مواجه میشوند و او از روابط دخترش با پدرام اظهار نارضایتی میکند. پدرام که یک دانشجوی موسیقی و ساکن خوابگاه دانشگاه است خبر میدهد که قصد ازدواج دارد، اما ناهید مسئلۀ اختلاف طبقاتی را پیش کشیده، او را میراند. آوا برانگیخته شده و از پی پدرام میرود اما سعید آوا را بازگردانده برای دلجویی، وی را به همان آپارتمان میبرد.
سیمین در منزل نادر به دیدار او میرود و ما مطلع میشویم که روابط بیقید پیشین نادر و سیمین، به بارداری و سقط جنین او انجامیده به طوریکه وی عملاً نازا شده است. و نیز اینکه نادر برای جبران خطاهای خود واسطۀ ازدواج سیمین و سعید شده است و حالا سیمین نمیتواند برای شوهری که از او بچه میخواهد بهانه بیاورد.
سعید در آپارتمان، آشپزی میکند و به پیشنهاد آوا مشروب مینوشند. کمی بعد، سعید به آوا در خارج از کادر نگاه میکند که قاعدتاً باید مست و بیهوش افتاده باشد. کات. به اینکه سعید در حال بیرون آمدن از آپارتمان پشیمان میشود و بازمیگردد و ناگهان میبیند که آوا رگش را بریده است. او دختر را نجات میدهد و پدر و مادرش نیز سریعاً به بیمارستان میرسند. اما آوا نمیخواهد والدینش را ببیند. سعید در اتومبیل ناهید اعتراف میکند که عاشق آوا شده است. ناهید از او نفور شده وی را میراند. پدرام آوا را از بیمارستان مرخص میکند، و او به آپارتمان بازمیگردد اما پدرام را راه نمیدهد. پسر جلوی خانه منتظر مینشیند. سعید به آوا اظهار پشیمانی میکند و اینکه او در این کار عجله کرده است. آوا به سمت اتاق خواب میرود و سعید از پی او. دوربین ثابت است و مکث میکند.
ناهید نیمه شب به آپارتمان میآید و میفهمد که آوا سعید را کشته است. مادر دخترش را بیرون میفرستد تا قتل را به گردن بگیرد. سیمین در نزد روانشناس میگوید که تنها قوم و خویش سعید یعنی برادرش که در آن طرف دنیا بود به من وکالت داد تا پیگیر خون برادرش باشم. سیمین وکیل جوانی به نام آرمان را که سابقاً از دفتر وکالت نادر اخراج شده را به عنوان وکیل معرفی مینماید. نادر این انتخاب را بر دشمنی سیمین با او حمل میکند و حتی با آن وکیل دست به یقه میشود. ناهید در بازجویی گفته است که من از شوهرم جدا شده بودم تا با سعید ازدواج کنم ولی پس از بازگشت سیمین از فرانسه، او پشیمان شد و لذا من او را کشتم. سیمین از وکیلش میخواهد که حکم قصاص ناهید را بگیرد.
آوا به سفارش پدرام به پدرش اعتراف میکند که قاتل سعید است. صحبتهای نادر و سیمین در لابی هتل با دخالتهای آوا به سرانجام نمیرسد. آوا با مراجعه به آزمایشگاه متوجه میشود که از سعید باردار شده است. او به پدرام خبر میدهد که باردار است و سعید را نیز کشته و لذا پدرام را طرد مینماید. آوا به کلانتری رفته، کتباً به قتل اعتراف میکند و مادرش آزاد میشود. همان وقت پدرام سررسیده، میگوید که هنوز آوا را دوست دارد. در جلسۀ دادگاه، آوا میگوید که چیزی به یادش نیست و فقط سعید را غرق در خون یافته است. سیمین بر قصاص تأکید دارد. حکم نیز به همین طور صادر میشود. وقتی نادر برای مذاکره میآید سیمین میگوید حالا که من نمیتوانم بچهدار شوم بچۀ سعید را که آوا حمل میکند پس از تولد به او بدهند. نادر قبول میکند اما آوا در زندان به این خبر خوش میخندد و سپس میرود. کمی بعد، در زندان او بدحال شده بچهاش سقط میشود.
در جلسۀ فرجام دادگاه، نادر به گناه خود در خصوص سیمین اعتراف میکند و میگوید آن خطای 25 سال قبل حالا گریبان بچۀ مرا گرفته در حالیکه او بیگناه است. او حکم قصاص برای فرزندش را قانونی میداند و آن را میپذیرد، ولی میگوید حاضر است به جای دخترش اعدام شود. زیرا آوا بیگناه است و او صرفاً از شرافت خود دفاع کرده است. سیمین بر قصاص از قاتل شوهرش تأکید دارد و قاضی نیز حق را به او میدهد.
قبل از اعدام در سکانس اشکآور وداع، آوا با مادرش خداحافظی میکند. نادر بر زمین نشسته، از شرم سر بلند نمیکند و نهایتاً پدرام نیز وارد میشود. اکنون بحران روحی سیمین در نزد روانشناس بیشتر شده است. او خبر میدهد که آن روز قبل از آنکه من چارپایه را از زیر پای آوا بکشم او خبر داد که امروز بیست ساله شده است. دکتر روانشناس (نادر تهماسب) سیمین را به بیمارستان میفرستد تا بستری شود.
مختصری دربارۀ عوامل فیلم
فریدون جیرانی متولد 1330 شهرستان کاشمر در خراسان رضوی است. مدرک دیپلم طبیعی دارد و از سال 1352 دورۀ فیلمسازی را در سینمای آزاد مشهد آموخته و کار فیلمنامهنویسی را از سال 1360 با فیلم آفتاب نشینها/ مهدی صباغزاده آغاز کرده است. او را در دهۀ 1360 بیشتر به عنوان فیلمنامهنویس فیلمهای تجاری میشناختند، نویسندهای که پنج فیلم با مهدی صباغزاده کار کرد و سه فیلم با رسول صدر عاملی از جمله گلهای داوودی (1363) و پاییزان (1366) و سه فیلم هم با اصغر هاشمی مانند در آرزوی ازدواج (1369). نرگس (1370) مهمترین فیلمنامهای بود که جیرانی با همکاری رخشان بنیاعتماد نوشت. او در همین دهۀ 1360 در دو فیلم آفتابنشینها (1360) و سناتور (1362) دستیار صباغزاده بود و در فیلم دبیرستان (1365) نیز دستیار اکبر صادقی و از این طریق مسیر کارگردان شدن را تجربه نمود. جیرانی نخستین فیلمش به نام صعود (1366) را با فیلمنامهای از دیگران ساخت که فیلم خوبی از کار درنیامد. اما دومین فیلم او به نام قرمز (1377) با بازیگرانی همچون محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی مورد توجه قرار گرفت. دیگر آثار او عبارتند از: آب و آتش (1379)، شام آخر (1380)، صورتی (1381)، سالاد فصل (1383)، ستارهها (1384) در سه قسمت، پارکوی (1385)، قصۀ پریا (1389)، من مادر هستم (1390). فیلمنامۀ دو فیلم آخر را جناب رحمان سیفیآزاد و خانم لیلا لاریجانی نوشتهاند. آخرین فیلم او به نام داستان عوضی مقرر است در جشنوارۀ 31 فجر نمایش داده شود. جیرانی همچنین یک سریال 26 قسمتی به نام مرگ تدریجی یک رؤیا (1386) ساخته که نویسندهاش، علیرضا محمودی است. فریدون جیرانی از سال 1370 تا خرداد 1384 سردبیری هفتهنامۀ «سینما» را بر عهده داشت، هفتهنامهای که عمدتاً به اخبار و تولیدات سینمای بدنه (تجاری) میپرداخت. مسعود فراستی نیز چندی پس از تعطیلی ماهنامۀ سوره به این هفتهنامه پیوست و رفاقت جدی این دو نفر از آنجا شکل گرفت.
رحمان سیفیآزاد متولد 1351 تهران، دارای مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد است و کارشناسی ارشد همین رشته از دانشگاه تهران. او که کارمند رسمی تلویزیون است از سال 1384 تاکنون مدیر گروه فیلم و نمایش شبکه چهارم سیما بوده و با حفظ سمت، از خرداد امسال نیز در شبکه اول سیما مدیر گروه مجموعههای تلویزیونی (سریال) شده است. قصۀ پریا (1389) و من مادر هستم (1390) دو فیلمنامۀ سینمایی او هستند. او همچنین فیلمنامۀ این سه سریال را نیز نوشته است: کلبۀ سفید (1379)، آخرین گناه (1385) ساختۀ حسین سهیلیزاده (سریال ماه رمضان شبکه دوم سیما)، دولت مخفی (1391) به نویسندگی مشترک سیفیآزاد و داریوش ربیعی که عبدالحسین برزیده آن را کارگردانی کرده و اکنون مراحل فنی را طی میکند. جناب سیفی در چند سریال نیز مشاور بودهاند از جمله برای آقای علیرضا محمودی در نگارش مرگ تدریجی یک رؤیا (1386). ایشان در نیمۀ نخست سال 1387 وقتی که سریال مرگ تدریجی از شبکۀ دو سیما پخش میشد مدیر پخش آن شبکه بود. آخرین فیلمنامۀ سینمایی او به نام «زندگانی دوگانۀ فیروز»، مضمون دینی دارد و در ژانر اجتماعی و طنز نوشته شده و مقرر است فریدون جیرانی آن را بسازد. تهیه کنندۀ این فیلم، که همین چند روز قبل در 13 آذر مجوز ساخت گرفته نیز بر عهدۀ جناب سیفیآزاد است.
خانم لیلا لاریجانی، کارشناس ارشد کارگردانی، و از کارشناسان گروه فیلم و نمایش شبکه چهار و از همکاران آقای سیفیآزاد در پرداخت فیلمنامه دو فیلم آخر جیرانی بوده است.
نقد حقوقی فیلمنامه
ما در ابتدا به نقد حقوقی فیلمنامه پرداخته و اشکالات فراوان آن را نشان دادهایم. در یک کلام باید گفت که این فیلم به قوانین کشورمان که بر مبنای فقه و حقوق اسلامی نوشته شده، ظلم بزرگی کرده است.
الف. آوا نباید اعدام شود
سعید در فیلم من مادر هستم در وقت مستی آوا به وی تعرض کرده و او نیز متجاوز را در روز بعد به قتل رسانیده، و متعاقباً در دادگاه به قصاص محکوم شده است. لکن طبق قانون مجازات اسلامی چنین شخصی قصاص نخواهد شد. زیرا ماده 82 قانون مجازات اسلامی چهار گروه از زناکاران را واجب القتل شمرده که گروه چهارم در خصوص زنای به عنف، با موضوع این فیلم و ماجرای سعید انطباق دارد:
ماده 82 ـ حد زنا در موارد زیر قتل است و فرقی بین جوان و غیرجوان و محصن و غیرمحصن نیست:
الف) زنا با محارم نسَبی
ب) زنا با زن پدر
ج) زنای غیر مسلمان با زن مسلمان
د) زنای به عُنف و اکراه
لهذا سعید به موجب اینکه آوا در این ماجرا شدیداً اکراه داشته، واجب القتل است و آوا نیز که از او سلب حیثیت شده، خود این حکم را «اجرا» نموده است.
اما آیا ممکن است که آوا در قتل سعید رأساً عمل کند؟ ماده 226 این حق را به آوا یا «ولیّ دم» میدهد که شخصی را که مستحق مرگ است، به قتل برساند:
ماده 226 ـ قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد، و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند.
باید توجه کرد که اگر مردی به زنی اجباراً تعرض نمود (زنای به عُنف)، مرد محکوم به مرگ میشود و زن برائت مییابد. لکن اگر زن در این مسئله رغبت داشته یا فریاد نکند هر دو به صد تازیانه محکوم خواهند شد (ماده 88 قانون مجازات اسلامی). حکم این مسئله عیناً از آیۀ دوم سورۀ مبارکۀ نور برداشت شده است. چنین مرد و زنی اگر در این وقت دستگیر شوند باید به عقد دائم یکدیگر در آیند، به طوریکه مرد هیچگاه نمیتواند این زن را طلاق بدهد (نور/ 3). اما اگر هر کدام از این مرد و زن، همسر داشته باشند و منعی برای ارتباط آن مجرم با همسرش وجود نداشته باشد آنگاه موضوع زنای محصنه پیش میآید و حکم چنین مجرمی سنگسار است.
بر خلاف اظهار نظر برخی از دوستان، سعید به دلیل اینکه همسرش در خارجه بوده و پس از رجعت نیز با او ارتباطی نداشته، مرتکب زنای محصنه نشده و در این خصوص ابهامی وجود ندارد (طبق ماده 86 قانون مجازات اسلامی). گفتنی است که حکم مسائل فوق الذکر در تورات کنونی یهود نیز به همین طور است (نگا. سفر تثنیه 22/ 23 تا 29).[1]
خلاصه اینکه مطابق قانون شرع مقدس، وضع زنی که مورد تعرض قرار گرفته دو حالت دارد: یا مجبور و مُکره بوده، و یا مختار و راغب. در صورت اول زن بیگناه است و در صورت دوم شریک جرم.
جناب رحمان سیفیآزاد نویسندۀ این فیلم، پس از جلسه نقد و نمایش در لانه جاسوسی در گفتوگویی که بنده با ایشان صورت دادم به ایراد فوق اینطور پاسخ داد که آوا در وضعیت سومی قرار داشته، زیرا در آن لحظه مست و ناهوشیار بوده است. بنده به او ایراد کردم که این پاسخ عملاً نادرست است و فرض سومی فراتر از آن دو حالت، ممکن نیست. زیرا به دلیل فاحش بودن این گناه، در چنین مواردی باید اصل را بر تجاوز گرفت مگر آنکه پیشتر میان مرد و زن، توافق نامیمونی صورت گرفته باشد. اینکه آوا ابتدا رگ دست خود را زد و سپس سعید را کشت آیا نشان از کراهت شدید او در این ماجرا ندارد؟! آیا برهانی واضحتر از این میخواهید که خود قصۀ آن را نوشتهاید؟ گناه آوا در این ماجرا فقط شرب خمر بوده و یا حداکثر به دلیل مجازات خودسرانه دو سه سال زندان. لذا او فقط بایست به همین سبب مجازات میشد و نه برای قتل سعید.
پاسخ جناب سیفیآزاد این بود که اگر آوا در وقت دفاع از تعرّض سعید، او را میکشت آنگاه به موجب قانون، قصاص نمیشد لکن او با نقشۀ قبلی به قتل سعید اقدام کرده است. بنده پاسخ دادم که این البته درست است و حق دفاع مشروع در قانون مجازات اسلامی (مواد 61 و 629) نیز بر آن صحه میگذارد ولی چون آوا در این ماجرا مُکره بوده لذا سعید واجب القتل است و آوا به سبب قتل او قصاص نخواهد شد. جناب سیفیآزاد در یک چرخش موضع، به اصل 36 قانون اساسی که متن آن را روی کاغذی نوشته بود احتجاج کرد:
اصل 36 ـ حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.
فیالمجلس پاسخ بنده به ایشان این بود که اصل چهارم قانون اساسی میگوید که موازین اسلامی در رأس همۀ قوانین مملکت از جمله همین قانون اساسی است.[2] و مادۀ 226 قانون مجازات اسلامی که خوشبختانه از نص صریح قرآن برداشت شده طبق اصل چهارم بر اصل سیوششم قانون اساسی تفوّق دارد. این سخن خداوند است که به «ولیّ دم» حق سلطه بر قاتل میدهد:
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (إسراء/ 33). جان انسان را كه خدا كشتنش را حرام كرده مگیرید، مگر به حق. و هر كس كه به ستم كشته شود، به خونخواه او قدرتى دادهايم. پس در انتقام زیادهروی نگذرد، كه او پيروزمند است.
طبق این آیه مبارکه، حاکم شرع یا دستگاه قضا در واقع اجرا کنندۀ حق خونخواه (ولیّ دم) است و چنانچه او از حقّ خود بگذرد قانون حقّ قصاص ندارد، و چنانچه او از حقّ خود نگذرد قانون حقّ عفو یا تخفیف نخواهد داشت. و البته باید یادآور شد که این حکم اسلام، متوقف بر موضوع خاصّ قصاص نیست. مثلاً مادۀ 629 قانون مجازات اسلامی این حق را به شخص دفاعکننده میدهد که حتی فرد مهاجم را به قتل برساند، در صورتی که فرد مهاجم قصد قتل، یا ضرب و جرح شدید، یا هتک ناموس وی یا دیگران را کرده باشد. همچنین مادۀ 630 قانون مجازات به شوهری که همسرش را در حال زنا با اجنبی مشاهده کرده و علم به تمکین زن داشته باشد اجازه داده تا هر دو نفر را به قتل برساند و اگر زنا به عنف باشد فقط مرد را بکشد. ماده 226 نیز همین را میگوید که «قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد، و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند».
البته باید متذکر شد که در این مورد میان قضات دادگاهها اندکی اختلاف نظر وجود دارد. برخی اصولاً به سبب کلی بودن اصل 36 تمام مجازاتها را حق دادگستری میدانند و از تعمیم ماده 226 توسط برخی مردم به سایر موارد جزئی بیمناکند. ولی سخن حق و صحیح آن است که باید اعتدال را در این خصوص حفظ کرد و فقط مواردی را که شرع مقدس جایز شمرده، محترم دانست.
ضعف عمدۀ فیلمنامۀ جناب سیفیآزاد آن است که اولاً به مجازات سعید کاری نداشته است، و ثانیاً مشخص نکرده که آوا به موجب چه مادهای اعدام میشود. آیا چون سعید مستحق مرگ نبوده؟ یا اینکه سعید مستحق مرگ بوده ولی آوا خودسرانه عمل کرده است؟ جناب فیلمنامهنویس در جلسه نقد بر جواب نخست تأکید میکرد. قاضی دادگاه نیز در آخرین جملۀ خود خطاب به نادر همین را گفت: «به هر حال دختر شما مرتکب قتل نفس شده است و حکم قتل نفس، قصاص است».
با این اوصاف، در وقت گفتوگو با جناب سیفیآزاد بعد از آنکه بنده حکم واجب القتل بودن سعید را طبق ماده 82 متذکر شدم ایشان به جواب دوم تغییر موضع داد. پاسخ دوم بنده به ایشان این است که اولاً اگر آوا، سعید را که واجب القتل است کشته باشد جرم او مجازات خودسرانه است. لذا چنانچه قاضی نخواهد استناد به ماده 226 را بپذیرد نهایتاً آوا را به یک تا ده سال حبس محکوم خواهد کرد. ثانیاً چرا فیلم شما علت محکومیت آوا را صریحاً بیان نمیکند و در آن به هیچ ماده قانونی اشاره نمیشود؟ ثالثاً این چه نحو فیلمنامه نوشتن و فیلم ساختن است که شما باید مدام خود را به آن سنجاق کنید و در خصوص آن توضیح بدهید؟ چرا فیلم شما نباید گویا و واضح باشد تا موافقان و مخالفان آن تکلیف خود را بدانند؟ آیا این ابهامات به سبب عدم مهارت شما در امور حقوقی است، یا دلیل دیگری دارد؟ و شاید هر دو؟
همان شب از آقای سیفیآزاد پرسیدم که چه کسی مشاور حقوقی شما در فیلمنامه بوده است، او پاسخ گفت: هیچکس! بنده سپس از دکتر حسن دادخواه (دادگر) که نامش در تیتراژ به عنوان مشاور حقوقی و همچنین سرمایهگذار آمده، سؤال کردم که ایشان کیست؟ سیفیآزاد گفت: او سرمایهگذار فیلم است![3] بنده در ذهن داشتم که ایراد کنم مشاور نباید در فیلم ذینفع باشد. زیرا برای او این امکان هست تا حق را در آنچه مورد مشورت قرار گرفته کتمان کند یا به سود منافع عاجل خود تغییر دهد. حتی اشارهای نیز به این مطلب کردم، اما بعد دیدم حتی در چنین فرضی، احتمالِ به حقیقت رسیدن بسیار بیشتر از وضع کنونی است که یک فیلمنامهنویس خود بهتنهایی مفسر قانون و مجری آن شده است.
در نوبت دوم در یک مصاحبه کوتاه تلفنی جناب سیفیآزاد در این خصوص توضیح بیشتری داد: «مشاور حقوقی ما همان سرمایهگذار فیلم است؛ آقای دادگر یا دادفر بود، نامشان را به درستی یادم نیست، در تیتراژ فیلم آمده است. ایشان وکیل بودند، فیلمنامه را میخواندند و اظهار نظر میکردند و ما با ایشان همکاری نداشتیم. ما بخش زیادی از فیلمنامه را خودمان تحقیق کردیم و برخی نکات را هم ایشان تأیید کردند. ما خودمان مطالعه کردیم قانون حقوق مدنی و جزایی را. یعنی تحقیق کرده بودیم».
مشکل فیلمنامهنویس آن نیست که به دلیل یک مسئلۀ اختلافی در بین قضات در خصوص ماده 226 قانون مجازات، نتوانسته حق را تشخیص دهد بلکه واضحاً مشکل در خصوص ماده 82 است که دربارۀ آن اختلافی در میان قضات وجود ندارد و گفتوگوهای فیلم در جلسۀ دادگاه نیز دائماً بر «قصاص» آوا تأکید میکرد. و این یعنی آنکه این فیلم سعید را مستحق قتل نمیداند. جناب سیفی نیز در جلسۀ نقد حضوری بعد از آنکه ماده 226 را پذیرفت اینچنین گفت: «به هیچ عنوان شخصیت فیلم (آوا) نمیتواند بر اساس اطلاعات درون فیلم و یا ماده قانونی بیرونی، ثابت کند که فرد مذکور (سعید) مستحق قتل است. او نه میتواند اثبات کند و نه شرایطش را دارد». به این ترتیب دیده میشود که جناب سیفیآزاد، اولاً مادۀ 82 قانون مجازات اسلامی را در واجب القتل بودن سعید نادیده گرفته است. ثانیاً اگر هم ایشان میخواست اصل 36 قانون اساسی را بر ماده 226 قانون مجازات ترجیح بدهد و آوا را به سبب خوسرانه عمل کردن محکوم کند، عملاً مجازات او مرگ نبود. در هر دو صورت، آوا اعدام نمیشد.
v قسمتهای دیگر نقد:
نقد «من مادر هستم»/ فریدون جیرانی/2
نقد «من مادر هستم»/ فریدون جیرانی/3
v منتشرشده در مشرق نیوز
[1]. متن این حکم در تورات کنونی به این شرح است:
۲۳اگر دختر باكرهای به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته با او همبستر شود، ۲۴ پس هر دو ایشان را نزد دروازۀ شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگها سنگسار كنند تا بمیرند؛ اما دختر را چونكه در شهر بود و فریاد نكرد، و آن مرد را چونكه زن همسایة خود را ذلیل ساخت. پس بدی را از میان خود دور كردهای. ۲۵ اما اگر آن مرد، دختری نامزد را در صحرا یابد و آن مرد به او زور آورده با او بخوابد، پس آن مرد كه با او خوابید، تنها كشته شود. ۲۶ و اما با دختر هیچ مكن زیرا بر دختر، گناهِ مستلزم موت نیست، ۲۷ چونكه او را در صحرا یافت و دخترِ نامزد فریاد برآورد و برایش رهانندهای نبود. ۲۸ و اگر مردی دختر باكرهای را كه نامزد نباشد بیابد و او را گرفته، با او همبستر شود و گرفتار شوند، ۲۹ آنگاه آن مرد كه با او خوابیده است پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر، زن او باشد. چونكه او را ذلیل ساخته است و در تمامی عمرش نمیتواند او را رها كند. (سفر تثنیه 22/ 23 تا 29)
[2]. متن اصل چهارم قانون اساسی این است:
كليه قوانين و مقررات مدني، جزايي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق با عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهای شوراي نگهبان است.
همچنین اصل 167 قانون اساسی به قاضی اجازه میدهد چنانکه حکم یک مسئله را در قوانین مدوّنه نیافت بتواند با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر به صدور حکم بپردازد:
قاضي موظف است كوشش كند حكم هر دعوا را در قوانين مدوّنه بيابد و اگر نيابد با استناد به منابع معتبر اسلامي يا فتاواي معتبر، حكم قضيه را صادر نمايد و نميتواند به بهانۀ سكوت يا نقص يا اجمال يا تعارض قوانين مدوّنه، از رسيدگي به دعوا و صدور حكم امتناع ورزد.
متن این اصل، همچنین در مادۀ 214 آیین دادرسی کیفری مذکور است.
[3]. جناب دادخواه همچنین سرمایهگذار فیلم بغض (1390) اولین ساختۀ رضا درمیشیان نیز بوده است.