ملک کدام سلیمان؟

اشاره:اینجانب برای نوشتن این نقد از جناب مجتبی فرآورده تهیه کننده این فیلم و همچنین از آقای شهریار بحرانی کارگردان این اثر، به طور مجزا اجازت خواسته‌ام تا از ساحت انبیاء دفاع کنم. چون مردد بودم که از برادران دینی و فیلمشان حمایت کنم یا از انبیاء خداوند. این دو بزرگوار هم به بنده اذن فرمودند و از نقد صحیح و بی‌غرض این فیلم استقبال کردند. این حقیر نیز به ایشان در این خصوص تعهد سپردم.

 

 

*****

ملک سلیمان نبی به جهات مختلف، فیلم مهمی است و بنده عمیقاً آرزو می‌کردم که نخستین تولید عظیم در سینمای ایران واقعاً فیلم خوبی از آب درآید. باید گفت که تکنیک فیلم، صدا، موسیقی، جلوه‌های ویژه و فیلمبرداری در این اثر، خوب از کار درآمده اما قصه فیلم متأسفانه کاملاً غلط است، و در حقیقت به حضرت سلیمان(ع) دخلی ندارد. عموم و خصوص مخاطبان در این فیلم با ماجراهایی مواجه می‌شوند که خط و ربط آن را نمی‌فهمند و مفهوم آن وقایع عجیب و جن‌گیری‌ها را درک نمی‌کنند. شما هرچند که در قرآن و عهدین و در مطالعات مربوط به حضرت سلیمان خبره باشید باز هم این مطالعات کمکی به شما در فهم وقایع این فیلم نخواهد کرد. به عبارت دیگر این فیلم یک سری ماجراهای جدید برای حضرت سلیمان(ع) ابداع نموده است که متأسفانه مبنای درستی ندارند. ما در این نقد صرفاً به مباحث بنیانی فیلمنامه و تحقیقات فیلم خواهیم پرداخت که متأسفانه مهم‌ترین ضعف این فیلم نیز از همین ناحیه است.

واضحاً می‌توان حکم کرد که محققان و نویسندگان فیلمنامه ملک سلیمان سراسر به خطا رفته‌اند و یک قصه اشتباه که ناشی از ظن و تفسیر ایشان از آیات قرآن است را نوشته و به تصویر کشیده‌اند. حکومت سلیمان که علی القاعده بر وفق نام مبارکش بایست سراسر در «سلامت» و «صلح» باشد در اینجا پر از فتنه شیاطین و کاهنان است. طبق نقل قرآن، حضرت سلیمان، هبه و بخشش خداوند به حضرت داوود(ع) بوده است (سوره ص/ 38). به عبارت دیگر او فرزندی غیر متعارف برای داوود(ع) بوده، و از این جهت مشابهت دارد با حضرت یحیی که هبه خداوند بود و در زمان پیری حضرت زکریا(ع) به او داده شد و وارث او گردید.[1] حضرت داوود(ع) برای برقراری حکومت عدل سختی‌ها کشید و جنگ‌های زیادی کرد. خداوند نیز به پاداش اعمالش، فرزندی به نام سلیمان(ع) را به او عطا فرمود و او وارث پدرش داوود(ع) شده، حکمت و حکومت را از او به میراث برد (نمل/ 15 و 16).

 

 

ماجرای حقیقیِ ملک سلیمان

          در قرآن دو آیه 78 و 79 از سوره انبیاء به زمان کودکی حضرت سلیمان اختصاص دارد که با شروحی که ائمه معصومین بیان کرده‌اند آن ماجرای قرآنی اینطور بسط می‌یابد که سلیمان در کودکی در کنار پدر محبوبش داوود(ع) می‌نشست تا قضاوت‌های او را تماشا کند. روزی یک کشاورز مدعی شد که گوسفندان مرد دامدار شبانگاه محصولات زمین او را خورده‌اند. داوود(ع) در این نوبت، قضاوت در این ماجرا را به اذن خدا به پسرش سلیمان(ع) می‌سپارد. سلیمان از پدرش اذن می‌گیرد و در نهایت ادب به پدرش می‌گوید: مرد کشاورز باید گوسفندان را ببرد و از شیر و پشم و نتایج آنها استفاده کند تا وقتی که صاحب گوسفندان، زمین را کشت کرده به محصول برساند. آنگاه مال هر کس به او رد شود. حضرت داوود(ع) این رأی را تأیید می‌کند و نزاع خاتمه می‌یابد. خداوند در آیه 79 می‌فرماید که «ما این قضاوت را به سلیمان فهم کردیم» و ادامه می‌دهد که «ما به داوود و سلیمان علم و حکمت دادیم».

این اولین فراستی است که از حضرت سلیمان به ثبت رسیده. او در این اوقات حدود ده سال سن داشته است. قصه فیلم، علی‌القاعده بایست با این ماجرا شروع می‌شد و اینکه داوود(ع) نسبت به آینده حکومت الهی‌اش نگران نیست، چون خدای حکیم، فرزندش سلیمان را برای این امر مقدّر فرموده است.

حضرت سلیمان(ع) در سن نوجوانی به حکومت منصوب شد در حالیکه با فروتنی خود را لایق حکومت نمی‌دانست. در سنت یهود آمده است که خداوند در خواب شب حاجت سلیمان (ع) را طلبید و او پس از شکر نعماتی که خداوند به پدرش داوود(ع) عطا فرموده بود خود را طفل صغیر نامید و از خداوند «دل فهیم» می‌خواست تا قوم بنی‌اسرائیل را به درستی داوری نماید. و خداوند این سخن را از او پسندید و طبق آن نقل بدو چنین فرمود:

چونکه این چیز را خواستی و طول ایام برای خویش نطلبیدی و دولت برای خود سؤال ننمودی و جان دشمنانت را نطلبیدی بلکه به جهت خود حکمت خواستی تا انصاف را بفهمی، اینک بر حسب کلام تو کردم و اینک دل حکیم و فهیم به تو دادم به طوریکه پیش از تویی نبوده است و بعد از تو کسی مثل تو نخواهد برخاست. و نیز آنچه را نطلبیدی یعنی هم دولت و هم جلال را به تو عطا فرمودم به حدّی که در تمامی روزهایت کسی مثل تو در میان پادشاهان نخواهد بود. و اگر در راه‌های من سلوک نموده فرایض و احکام مرا نگاه داری به طوریکه پدر تو داوود سلوک نمود آنگاه روزهایت را طویل خواهم گردانید. (کتاب اولِ پادشاهان 3/ 11 تا 14)

قرآن کریم از سوی دیگر ماجرای مشابهی را در خصوص انداختن جسد بر تخت سلیمان ذکر می‌کند:

﴿و لَقَدْ فَتَنَّا سلَیمانَ و ألْقَینا عَلى‏ كُرْسیهِ جَسَداً ثُمَّ أناب، (ص/ 34). و مسلّماً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی انداختیم سپس او توبه کرد.

و سلیمان(ع) طبق آیۀ بعد اینچنین دعا می‌کند:

﴿قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی و هَبْ لِی مُلْكاً لا ینْبَغِی لِأحَدٍ مِن بَعدی إنَّكَ أنتَ الْوَهَّابُ‏، (ص/ 35). خداوندا مرا بیامرز و به من حکومتی عطا کن که کسی را پس از من نسزد، همانا تو بسیار عطابخش هستی.

در اغلب موارد دیده می‌شود که قصص موجود در عهد عتیق (تورات و الباقی کتب انبیاء یهود) به دلیل تحریف و دست‌خوردگی آنها در مقایسه با همان قصص در قرآن مجید، ضعیف و آمیخته به خطا هستند، اما به نظر می‌رسد که این روایتِ عهد عتیق برای عموم انسان‌ها قابل فهم‌تر باشد از روایت قرآنی در خصوص حکومت خواستن سلیمان(ع). زیرا وفق عهد عتیق حضرت سلیمان از خداوند «حکمت» می‌خواهد و در قرآن ظاهراً «حکومت»؛ آن هم حکومتی که بی‌نظیر باشد و مشابهش به فرد دیگری داده نشود. اما حقیقت چیست؟

در حدیثی که از امام کاظم(ع) نقل شده است علی بن یقطین از آن حضرت پرسید که آیا جایز است که پیامبر خدا بخیل باشد؟ امام فرمود: نه. او پرسید پس مقصود سلیمان(ع) در این دعایش چه بود؟ پاسخ امام کاظم(ع) بسیار زیبا است، و ای کاش محققان این فیلم آن را لحاظ کرده بودند. طبق این نقل، امام کاظم فرمود:

سلطنت دو گونه است:

1- حكومتى كه با جنگ یا ستم یا با انتخاب مردم به دست آمده

2- سلطنتى كه از جانب خداوند مقرر گشته، مانند حكومت خاندان ابراهیم، و سلطنت طالوت و ذوالقرنین.

از این روى حضرت سلیمان از خداوند اینطور درخواست نمود: «بار الها! به من حكومتى عطا كن كه بعد از من براى احدى سزاوار نباشد كه مردم بگویند پادشاهى سلیمان، از راه جنگ یا زور یا انتخاب مردم و مانند آن به دست آمده است.» و خداوند هم خواسته‏هایش را پذیرفت، و باد را تحت فرمانش قرار داد، تا به نرمى او را هر جا كه بخواهد ببرد، و هر روز به اندازۀ دو ماه راه بپیماید، و ایزد متعال شیطان­ها را تحت فرمانش قرار داد تا براى وى بناهای عالى ساختند، و با فرو رفتن در اعماق دریا، جواهرات گرانبها آوردند، و زبان پرندگان را به وی آموخت، و بساط قدرت او را بر پهنۀ زمین گستراند و پابرجا ساخت. لذا در همان زمان، و دوران‌هاى بعد، مردم فهمیدند كه حكومت سلیمان به سلطنت پادشاهانی كه مردم بر خود برمى‏گزینند، و یا حاکمانی که از راه جنگ و ستم بر آنان سلطه یافته‏اند، هیچ شباهتى ندارد.[2]

این فرمایش امام کاظم(ع) در خصوص ماجرای ملک سلیمان بسیار روشنگر و تعیین کننده است. بر این مبنا دیده می‌شود که این دو روایت از عهد عتیق و قرآن نه‌تنها معارض نیستند بلکه مکمل یکدیگرند و هر کدام بخشی از ماجرا را بیان می‌کنند.

تصور کنید که سلیمان در سن سیزده سالگی وارث حکومت پدرش داوود(ع) شده است.[3]  اما او با فروتنی‌اش خود را برای این وراثت لایق نمی‌بیند. لذا به درگاه خداوند حاجتمند است و خداوند مطلب او را در خواب سؤال می‌کند و سلیمان(ع) از خداوند «علم و حکمت» می‌خواهد تا بتواند همچون پدرش برای بنی‌اسرائیل قضاوت کند، همان کاری که به لطف خدا یک نوبت نیز در سن ده سالگی در حضور پدرش انجام داده بود. آنگاه خداوند حکیم به او «حکمت» عطا فرموده، خبر می‌دهد که حکومت و جلال را نیز به تو افزون دادم. سلیمان خاضعانه مغفرت‌جو و شکرگزار است. در ادامه به این آیه از سوره «ص» می‌رسیم که سلیمان(ع) این نوبت از خدا می‌خواهد که این نعمت‌ها بی‌بدیل باشد یعنی همه بفهمند که اینها عطای محض خداوند است تا مردم خدای را سپاس گویند، و نه اینکه او را تمجید کنند.

این دعای سلیمان(ع) نیز مستجاب می‌شود و خداوند قدرت تسلط بر بادها و جنیان را به او می‌دهد. مردم نیز عمیقاً می‌بینند و درک می‌کنند که سلیمان(ع) با این قدرت‌های فوق بشری که تاکنون در اختیار هیچ پادشاهی نبوده است حکومت می‌کند لذا بر ایمانشان افزوده می‌شود. ملکه سبأ نیز پس از حکمت‌هایی که از حضرت سلیمان(ع) شنید در نهایت به سبب همین قوت‌های فوق بشری بود که به آن حضرت ایمان آورد و او را برگزیدۀ خداوند دانست. همچنین تمام پادشاهان اطراف، این حقیقت را درک کردند و خوف سلیمان(ع) و آن خدایی که به او این قدرت را عطا فرموده در دلشان جایگیر شد و بدین سبب صلح در خاورمیانه حکمفرما گشت.

اما در اواخر حکومت آن حضرت، برخی از کاهنان قصد دارند تا با سلیمان رقابت کنند و اسرار او را کشف نمایند. لذا آنها به شیاطینِ در زنجیر که جسمانی‌شده و برای سلیمان کار می‌کردند نزدیک شده و از آنها سحر و جادو را می‌آموزند. اما چون نمی‌توانند قدرت سلیمان را به دست آورند لذا آن علوم را در موارد شرّ به کار گرفته میان مردم تفرقه می‌افکنند. عقوبت آن کارهای ناسپاسانه این می‌شود که خداوند متعال حضرت سلیمان(ع) را از آنها می‌گیرد و آن امنیت و برکت از میان می‌رود (نگا. ذیل بقره/ 102).

در حکومت حضرت سلیمان جنگی رخ نداده و در همه جای زمین صلح برقرار بود و فراوانی و برکت وجود داشت. آنچه مردم در حکومت سلیمان و پدرش داوود(ع) به عینه فهمیدند این بود که حاکمان را بایست خداوند تعیین کند و نه مردم. 64 سال قبل از حکومت سلیمان(ع)[4] بزرگان یهود تعیین پادشاه برای یهود را به حضرت سموئیل نبی(ع) تحمیل کردند و خطا نمودند (در ادامه به این مبحث خواهیم رسید). اما وقتی خداوند حاکمانی چون داوود(ع) و سلیمان(ع) را برای قوم برمی‌گزیند در این حکومت است که کسی عمداً به دیگری ظلم نمی‌کند و مردم آسایش و صلح و رحمت و برکت را نصیب می‌برند. این است ماجرای ملک سلیمان.

 

 

داستان فیلم ملک سلیمان

اما آنچه در فیلم ملک سلیمان رخ می‌دهد چیست؟ سلیمان پیش از آغاز فتنه، کاهنان یهود را جمع می‌کند. آنها در ابتدا از حضرت سلیمان آن بهشت موعودی را مطالبه می‌کنند که با آمدن به این سرزمین در زمان موسی(ع)، قرار بوده است که محقق شود. سلیمان پاسخ ایشان را از طریق اخطارهای خودش می‌دهد و اینچنین می‌گوید:

در زمان هبوط حضرت آدم، عوالم از یکدیگر جدا شدند. به زودی برخی از آنها دوباره به هم ملحق خواهند شد. اجنّه و شیاطین که در دنیای خود به سر می‌برند خشن و غلیظ شده و به ما نزدیک می‌شوند، نزدیک و نزدیک‌تر، و در نهایت واردِ دنیای ما می‌شوند. آن بهشت الهی محقق نخواهد شد مگر اینکه در جنگی خونین دشمنان بشریت از بین بروند.

کاهنان در پاسخ گفتند ما این سخنان را نمی‌فهمیم و قبول نداریم. آنگاه اکثر آنها با اعتراض مجلس سلیمان را ترک کردند و سعی یکی از یاران برای بازگرداندن آنان فایدت نبخشید. پس سلیمان به کمک یاران اندکش سعی کرد قوم یهود را از فتنة آینده ایمن کند. یاران اندک او در این فیلم عبارتند از: اَبشالوم و اَدونیاه (دو برادر سلیمان)، یوآب و پسرش شای، و همچنین پنج شش نفر دیگر که برخی از ایشان کاهن بودند. این واقعه در دقیقة بیستم از این فیلم رخ می‌دهد و تا اواخر این فیلمِ 110 دقیقه‌ای، محور داستان به اخراج و طرد جنیان از تن و جان مردم اختصاص می‌یابد و در انتها نیز به تجسّم شیاطین و تسخیر آنها ختم می‌شود.

مسئله‌ای که سلیمانِ این فیلم از آن سخن می‌گفت بغرنج است و انسان حتی با مطالعة آیات مربوط به حضرت سلیمان در قرآن نیز آن را فهم نمی‌کند. متأسفانه زبان فیلم نیز برای فهماندن این مسئله به مخاطب، الکن است. صحنه‌های آغازین فیلم نیز در فهم آنچه حضرت سلیمان از آن اخطار می‌داد کمکی نمی‌کنند.

فیلم با تلاوت آیاتی از قرآن مجید در خصوص نافرمانی شیطان و اخراج او از بهشت آغاز می‌شود و یادآوریِ سوگند آن رانده‌شده که «ای خداوند! من تمام بندگانت بجز مخلصان را اغوا می‌کنم». فیلم در ادامه، حضرت سلیمان را در نعمت و آسایش در حال تماشای سرحدّات حکومتش نشان می‌دهد و ما می‌بینیم که او در معیّت همسرش میریام بر فضل خداوند شکرگزار است. کشاورزان یهود به نزد او آمده‌اند تا حضرت به وقت آغاز درو برای ایشان دعا کند.

بلافاصله دو رؤیا در همان روز و شب، بر سلیمان ظاهر می‌شوند که بر اساس آیات 31 تا 35 سورة مبارکة ص تصویر شده‌اند. رؤیای اول در صحرا رخ می‌دهد و سلیمان با اسبش به کنار برکه‌ای می‌رسد. آنجا اسب سفیدی را می‌بیند که به وقت غروب با اسبان دیگر به تاخت از درون آتش می‌گذرند و در همان لحظه خورشید غروب می‌کند و صدای سلیمان را می‌شنویم که می‌گوید: «خورشید را برایم بازگردان». خورشید مجدداً بالا می‌آید و رؤیا تمام می‌شود. حالا در کنار آن برکه، چندین اسب آزادانه آب می‌خورند و سلیمان به یکی از آنها نزدیک شده و بر یالش دست می‌کشد.

سلیمان به اورشلیم می‌رود. شب‌هنگام او را می‌بینیم که تنها بر تخت سلطنت نشسته است. لحظه‌ای بعد از برخاستنش، او جسد خود را بر تخت می‌بیند. نتبجۀ این دو صحنۀ پیاپی این می‌شود که او به سمت صخرۀ مقدس آمده آهسته با خود نجوا می‌کند:

پس مُلک من مانند جسدی بی‌روح و مرده است در مقابل آن ملک تو در پایان دنیا؟ خداوندا! من کجا و آن سلطنت متعالیِ تو کجا؟

سپس صدایی غیبی از ناحیة خداوند می‌شنویم که سلیمان را مخاطب ساخته و نعمت‌های الهی را که به او و پدرش داوود(ع) عطاشده را یادآور می‌شود، نعمت‌هایی از قبیل: تفضیل دادن آن دو به جهت افزونیِ علم بر سایر مؤمنان، اعطای کتاب و حکم و نبوت، و در نهایت برگزیده شدن آن دو به رسالت. وحی با این جمله پایان می‌یابد:

اما بدان که بسیاری از مردمت هدایت نیافته و از شیطان پیروی می‌کنند.

و سلیمان عرض می‌کند:

پروردگارا! پس به من مُلکی عطا کن که تا پایان دنیا و برپاییِ آن ملک عظیم به کسی عطا نخواهی فرمود، که تو بسیار بخشنده‌ای.

بر این دو سکانس اشکالات عدیده‌ای وارد است که در اینجا به موارد مهم آن اشاره می‌کنیم:

1. در فیلم، ماجرای دست سودن بر اسبان و واقعة انداختن جسد، به «رؤیا» تعبیر شده است و این مخالف ظاهر قرآن است. مفسران قرآن نیز چنین چیزی نفرموده‌اند.[5] در خصوص جسد نیز گرچه امین‌الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان آن را جسم رنجور سلیمان گفته که از شدت مرض همچون جسد شده است لکن علامه طباطبایی این نظر را به دلیل اینکه از فصاحت به دور است نپذیرفته است.[6] عوامل فیلم و خصوصاً محقق آن، جناب حجت الاسلام سعید اصفهانیان با شمارة آبانِ 1389 ماهنامة همشهری آیه مصاحبه کرده و ماجرای اسبان را به عبور از آتش فتنه تعبیر کرده است. واقعاً عجیب است. این صحنه در این فیلم بسیار بی‌ربط است و می‌تواند به راحتی حذف شود، اما آیا در خصوص آیۀ مشابه آن در قرآن نیز می‌توان اینچنین حکم کرد؟ پاسخ منفی است. خداوند حکیم در این آیه مسلّماً حقیقت مهمی را بیان فرموده است. انتظار ما این بود که محققان این فیلم، آن حقیقت را فهم کرده باشند که البته نکرده‌اند.[7]

2. در زمان شروع فیلم معلوم نیست که چند وقت از حکومت سلیمان گذشته است. طبق روایات اسلامی و یهودی، او در سیزده سالگی به حکومت رسیده است. لکن ما سلیمان را در فیلم در حدود سی و چند سالگی می‌بینیم، یعنی بیست سال بعدتر. چرا داستان سلیمان از میانه روایت می‌شود؟ آیا او امانت پدرش داوود(ع) را حفظ نکرده و اکنون حکومتش تضعیف شده است؟

3. محققان و نویسندگان فیلم، برای اینکه حکومت سلیمان را در این مرحله ضعیف نشان دهند دچار این تکلف شده‌اند که اولاً ماجرای جسد را رؤیای شخص سلیمان دانسته‌اند و ثانیاً آن جسد را جسد سلیمان. در حالیکه اینچنین نیست. برای نشان دادن بطلان این ادعا، باید متذکر شویم که اولاً طبق نصّ قرآن حکومت داوود(ع) با حکمت وافر از جانب خداوند به او اعطا شده (بقره/ 251) و ثانیاً حکومت داوود(ع) متین و استوار بوده است (ص/ 20) و ثالثاً این حکمت و حکومت از داوود(ع) به سلیمان(ع) به ارث رسیده استوارتر نیز شد (نمل/ 16). چنانکه به اذن خدا باد و اجنه به تسخیر او درآمدند، و اگر مرغان به همراه داوود(ع) صرفاً تسبیح خدا می‌گفتند (انبیاء/ 79 ـ سبأ/ 10) در حکومت سلیمان(ع) ایشان با آن حضرت سخن می‌کردند (نمل/ 16 و 22 تا 28).

4. در دعای سلیمان در این فیلم، که می‌گوید «پروردگارا! پس به من مُلکی عطا کن که تا پایان دنیا و برپاییِ آن ملک عظیم به کسی عطا نخواهی فرمود»، متأسفانه همان گمان بُخل به ذهن مخاطب متبادر می‌شود. هرچند که حکومت آخرالزمان استثناء شده است (و این استثناء در قرآن نیست). با توجه به آن حدیث امام کاظم(ع) در اینجا حضرت سلیمان بی‌بدیل بودن حکومتش را درخواست کرده تا مردم بدین واسطه، خداوند را شکر گویند و تمجید کنند.[8]

5. برخی جملاتی که به سلیمانِ این فیلم، در کنار صخره وحی می‌شود عیناً از برخی آیات قرآن گرفته شده بدون اینکه حتی به زبان فارسی ترجمه شود. مثلاً به جای «دادن یا اعطای حکومت به سلیمان» از لفظ «ایتای ملک» استفاده شده، که باید یادآوری کنیم که این فعل عربی در زبان فارسی استعمال ندارد. همچنین کلمة «حکم» که در قرآن آمده می‌بایست به لفظ «داوری» یا «منصب قضاوت» ترجمه می‌شد، چرا که خداوند حضرت داوود(ع) را به قضاوت بنی‌اسرائیل منصوب کرده بود (ص/ 20 و 26) و در خصوص حضرت سلیمان(ع) نیز چنانکه مذکور آمد خداوند از کودکی این فهم را به او عطا فرموده بود (انبیاء/ 78 و 79). این مطالب مشابهتاً در سنت یهودی نیز وجود دارد و داوود و سلیمان هر دو قاضیان قوم خود بوده‌اند. معروف‌ترین قضاوتی که از حضرت سلیمان(ع) به ثبت رسیده داوری میان دو زن است که بر سر کودکی نزاع می‌کردند و هر یک طفل را از آن خود می‌دانست (1پادشاهان 3/ 16 تا 28).

 

 

حملة شیاطین

در پایان آن راز و نیاز در کنار صخرة مقدس، از زبان وحی به سلیمان(ع) اینطور خبر داده می‌شود: «بدان که بسیاری از مردمت هدایت نیافته و از شیطان پیروی می‌کنند». پیروی از شیطان، برگرفته از آیة 102 سورة بقره است. همانطور که گفتیم این آیه به ناسپاسی و رقابت برخی کاهنان با حضرت سلیمان(ع) در انتهای زندگی مبارک آن حضرت راجع است ولی متأسفانه نویسندگان فیلم، آن را در ابتدا قرار داده‌اند تا محملی برای حملة شیاطین باشد. در حالیکه ماجرا در خصوص بقره/ 102 چیز دیگری است و ایشان آن را تماماً اشتباه فهمیده، قصة فیلم را به گمراهی برده‌اند.

اولاً باید متذکر شویم که این آیة 102 از سوره بقره، همان آیه‌ای است که علامه طباطبایی به لحاظ ضمایر متعددش و صوَر مختلفی که در تفسیر برخی کلمات آن وجود دارد، برای آن با حساب ریاضی قریب به یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال محاسبه نموده است.[9] این آیه دلالت دارد که یهود در زمان حضرت سلیمان علم سحر را از شیاطین آموختند و با آن فتنه‌گری کرده و مثلاً میان زن و شوهرها جدایی می­افکندند. از آنجا که در سورة نمل از لشکر حضرت سلیمان که شامل جنّیان هم بوده سخن رفته و نیز در سوره‌های ص و سبأ آمده است که جنّیان و شیاطین زنجیرشده برای آن حضرت کار می‌کرده‌اند لذا نویسندگان به خطا رفته، حضور اجنّه و شیاطین در ملک سلیمان را با وجود فتنه یکی گرفته‌اند. در حالیکه اینچنین نیست و خداوند متعال در ص/ 37 تا 39 از «شیاطین زنجیرشده» یاد کرده که برای سلیمان غواص و بنّا بوده‌اند و سپسمی‌فرماید: «این عطای ما به سلیمان بوده است» (ص/ 39). همچنین خداوند در أنبیاء/ 82 نیز پس از بیان مشابهی از تسخیر شیاطین در حکومت سلیمان، فرموده است: ﴿... و کُنّا لَهُم حَافِظینَ، یعنی «خداوند نگهبان آن شیاطین می‌بود» تا شرّ آنها به کسی نرسد.

با مرور این آیات واضح می‌شود که حضرت حق، نعمت خاصی به سلیمان عطا فرموده و آن این است که شیاطین با قدرت‌های عجیب خود بدون هیچ شرّی تحت فرمان آن حضرت کار کنند. خصوصاً بایست توجه کرد که وفق قرآن هم جنیّان و هم شیاطین برای حضرت سلیمان کار می‌کرده‌اند؛ جنیان آزاد بوده‌اند و چنانچه خطا می‌کردند معذّب می‌شدند (سبأ/ 12) اما شیاطین از ابتدا در زنجیر بودند (ص/ 37 و 38). و خداوند نیز سلیمان و حکومتش را از شر آنها حفظ می‌کرده است (انبیاء/ 82) تا آنها فقط سودرسان باشند. اما برخی از کاهنان شرور که در حکومت سلیمان(ع) منصبی نداشته‌اند، کم‌کم به این اجنّه نزدیک شده و علم سحر را از ایشان می‌آموزند تا با سلیمان رقابت کنند. آنها در آینده از این علم خود در راه‌های ناصواب از قبیل جدایی افکندن میان زن و شوهر استفاده می‌کنند و گاهی موفق هم می‌شوند. با این ناسپاسی‌ها ملک سلیمان باقی نمی‌ماند.

لهذا چهار خطای عمدة محققان و نویسندگان این فیلم، در خصوص اجنّه و شیاطین به این قرار است:

1. میان جن و شیطان فرقی قائل نشده‌اند.

توضیحاً اینکه در قرآن جنیان کافر، «شیطان» نامیده شده‌اند[10] اما باید متذکر شد که جنیان مؤمن نیز وجود دارند. وصف برخی از این مؤمنان از جن، در انتهای سورة احقاف و ابتدای سورة جن آمده است. در آنجا مذکور است که جنّیان تا آن زمان به تورات موسی ایمان داشتند و سپس به نزد حضرت رسول الله(ص) آمده و با استماع قرآن، به آن حضرت ایمان می‌آورند.

2. حضور اجنّه و شیاطین را در حکومت سلیمان، به معنای وجود خطر و فتنه گرفته‌اند.

توضیحاً اینکه یکی از معجزات خداوند و عطای خاص حضرت حق به سلیمان نبی(ع) استخدام شیاطین بوده است. به عبارت دیگر خداوند برای نشان دادن اینکه حکومت سلیمان از سوی خداوند است قدرت تسلط بر شیاطین را به آن حضرت داد. بدین ترتیب همه فهمیدند کسی که دیوان را در بند می‌کند و به کار می‌گیرد حتماً از سوی خداوند خالق قدرت یافته است. و لذا مردم خداوند تعالی را تمجید می‌کردند. زیرا از قدیم الایام تاکنون، هر کسی که قوّت و قدرتی مافوق بشر یافته، به کمک اجنه و شیاطین بوده است.

3. در حکومت سلیمان جنگ یا فتنه‌ای برای تسلط بر اجنّه و شیاطین رخ نداده است.

4. ایشان گمان برده‌اند که شیاطین از ابتدا در یک عالم دیگر زندگی می‌کرده و فقط مدتی در زمان حضرت سلیمان(ع) به جهان ما آمده و سپس بازگشته‌اند. این نیز مبتنی بر تفسیری اشتباه از برخی آیات قرآن است که در انتهای مقال به آن خواهیم پرداخت.

شاید عجیب به نظر برسد که این اشتباهات فاحش در مطالعات گروه مطالعاتی پانزده نفرۀ این فیلم که دو سال و نیم را صرف آن کرده‌اند راه یافته باشد. این مدت گرچه زیاد است اما برای خبره شده در مطالعات قرآن و ادیان بسیار اندک است. و مشکل اصلی محققان قرآن و ادیان که برای سینما کار می‌کنند در همین موضوع عدم استقامت ایشان است.

داوود و سلیمان در سنت یهود

          حضرت سلیمان(ع) در سنت یهود نیز به سان قرآن مجید همواره در سایة پدرش حضرت داوود(ع) مطرح می‌شود. لذا نخست باید این انتخاب نادرست را گوشزد کرد که چرا سازندگان این فیلم فرع را بر اصل ترجیح داده، ترتیب زمانی را لحاظ نکرده‌اند و سلیمان را بر داوود مرجّح دانسته‌اند. البته دست اندرکاران فیلم در برنامة هفت در شبکة سوم سیما متذکر شده‌اند که قصدشان ساخت فیلمی بوده که مردم را شیفتة ملک (حکومت) حضرت صاحب الزمان(عج) کند. این مطلب درست است که حکومت نهایی حضرت صاحب الزمان(عج) با حکومت حضرت سلیمان مشابهت فراوانی دارد اما مهم‌تر این است که بدانیم زمانة غیبت آن حضرت به وقایع حضرت داوود(ع) شبیه است.[11] آنچه اکنون ما باید بدانیم آن است که چه کنیم تا این عصر غیبت و غربت حضرت امام زمان(عج) کوتاه شود. و گرنه امروزه مردمان به قدر کافی به دوران حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) شیفتگی دارند.

          48 آیه از قرآن اختصاصاً به حضرت سلیمان مربوط است که 30 آیه از آن فقط ماجرای نمله و ملکة سبأ را شامل می‌شود. در قسمت اول فیلم ملک سلیمان، هفده آیه از قرآن تصویر شده است. در سنت یهود نیز مطالب بسیار زیادی در خصوص حضرت داوود(ع) و سلیمان(ع) که در واقع پیامبران این قوم بوده‌اند وجود دارد.

 

تذکر: «کتابنامه» در انتهای قسمت سوم آمده است.

 

v  قسمت‌های دیگر نقد:

نقد «ملک سلیمان»/ شهریار بحرانی/ 2

نقد «ملک سلیمان»/ شهریار بحرانی/ 3

 

 

v  منتشرشده در سایت پرده سینما



[1]. در خصوص حضرت زکریا و یحیی علیهم السلام نگا. آل‌عمران/ 38 ـ مریم/ 6 و 7

[2]. شیخ صدوق بن بابویه، معانی الاخبار، ج 2، ص 325؛ باب 400 ـ مجلسی، بحار الانوار، ج 14، ص 85، ح 1

[3]. در محاسن برقی در ضمن حدیثی از امام کاظم(ع) آمده است: «سلیمان در سن سیزده سالگی به پیامبری رسید و مدت پادشاهی او چهل سال بود» (احمد بن محمد برقی، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، ص 193). در منابع اهل کتاب نیز همین مطلب آمده است. دکتر محمد خزائلی در کتاب اعلام قرآن مقاله خوبی در خصوص قوم سبأ دارد و در آنجا به این مطلب اشاره می‌کند که قصه سلیمان و ملکه سبا در ترگوم شنئی (Targum Schéni) دومین تفسیر آرامی بر کتاب استر یاد شده، و بسیار مشابه است با آنچه در قرآن مجید مسطور گشته. در آنجا مذکور است که حضرت سلیمان در سن سیزده سالگی به سلطنت رسیده است. نگا. خزائلی، اعلام قرآن، امیرکبیر، صص. 368 و 376

[4]. در عهد عتیق، مدت حکومت حضرت داوود(ع) و حضرت سلیمان(ع) هر کدام چهل سال بوده است (1پادشاهان 2/ 11 ـ 11/ 42). این هشتاد سال در قوم یهود، به طلوع خورشید اسلام و ظهر حکومت پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهما السلام می‌ماند که چندی بعد، به شب بی‌قمر غیبت حضرت ولی‌عصر(عج) منتهی شد.

[5]. بنده نمی‌خواهم بگویم که هر چه در فیلم بیان شده بایست قبلاً توسط یکی از مفسران قرآن تأیید شده باشد. بلکه این حقیر نگران تفسیرات ناصواب قرآن هستم که اصطلاحاً به آن «تفسیر به رأی» می‌گویند.

[6]. سخن علامه طباطبایی این است:

كلمة «جسد» به معناى جسمى است بى‏روح. بعضى از مفسرين (طبرسی) گفته‏اند: «مراد از جسدى كه بر تخت سليمان افتاد، خود سليمان(ع) بوده كه خدا او را به مرضى مبتلا و آزمايش كرد» و تقدير كلام اين بوده است كه: «القيناهُ على كرسيه كجسد لا روح فيه من شدة المرض ـ یعنی ما او را مانند جسدى بى‏روح از شدت مرض بر تختش انداختيم.» ليكن اين وجه صحيح نيست. براى اينكه هيچ گوينده فصيحى ضمير را از كلام حذف نمى‏كند، و از كلامى كه ظاهرش انداختن جسدى بر تخت سليمان (ع) است، انداختن خود سليمان (ع) را اراده نمى‏كند، آن هم گوينده‏اى كه كلامش فصيح‏ترين كلام است. (طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 17، ص 310؛ ذیل ص/ 34)

[7]. ردّ الشمس کردن حضرت سلیمان در این آیه با معجزه‌ای که از حضرت علی(ع) در این خصوص ظهور کرد مشابه است. همچنین فعل ردّ الشمس از یوشع بن نون وصیّ موسی(ع) نیز صادر شده که در روایات معتبر مضبوط است.

[8]. این بی‌بدیل بودن همچنین از سوی خداوند در ماجرای نزول مائده بر حواریون، مذکور است که آن شخص منافق از میان حواریون عیسی(ع) که مسبب اصلی در این درخواست بوده است به تحذیر خداوند به گونه‌ای بی‌سابقه عذاب خواهد شد. این عذاب بعدها بدینطور بر آن حواری خائن نازل گشت که خداوند چهره و صدای او را شبیه عیسی(ع) کرد تا خود بر آن دار آویخته و مصلوب گردد. از مفاد این دو آیة به نظر می‌رسد که ماجرا بیش از آنکه به آینده ارجاع داشته باشد به گذشته و سابقه بازگشت دارد. یعنی یهودا به گونه‌ای عذاب شود که کسی آنطور عذاب نشده باشد و نیز حکومتی به حضرت سلیمان نبی(ع) عطا شود که تا آن زمان به کسی اعطا نگشته باشد.

[9]. محاسبة موجود در تفسیر المیزان به جهت ابهام در مرجع ضمایر آیه 102 از سوره بقره، اینچنین است که 9 ضمیر در این آیه سه احتمال دارند و برای چهار ضمیر دو احتمال وجود دارد و برای یک ضمیر چهار احتمال. نتیجه این محاسبه این می‌شود: 712/ 259/ 1= 4*24*39

[10]. همچنین در وصف یکی از شیاطین که می‌خواست تخت ملکة سبا را برای سلیمان حاضر کند، ﴿عفریتٌ منَ الجنّ آمده (نمل/ 39).

[11]. این حقیقت که میان تاریخ اسلام و تاریخ یهود می‌توان تشابه قائل شد در احادیث نبوی مذکور است، از جمله نقل است که حضرت ختمی مرتبت فرمود: کلّ ما کان فی بنی­اسرائيل يکون فی هذه الامة مثله، حَذوُ النّعل بالنّعل و القُدوَة بالقُدوَة. (بحارالانوار، ج 53، ص 108). هر آنچه در بنی­اسرائیل واقع شده در این امت همانند آن واقع می­شود، قدم به قدم و نمونه به نمونه. برخي ديگر از اين تشابهات را مي‌توان اينگونه برشمرد که حضرت موسي(ع) با حضرت رسول‌الله(ص) به سبب مؤسس بودنشان شباهت دارند، و حضرت هارون(ع) به لحاظ معاونتش در امر رسالت با امام علي(ع) (چنانکه در حديث منزلت آمده است) و همچنين يوشع بن نون(ع) از جهت وصايت موسي(ع) با اميرالمؤمنين(ع)، حضرت فاطمه(س) با حضرت مريم(س)، حسنين(ع) و امامان از نسل ايشان با دو پسر هارون و نسلشان از لاويان، امام سجاد(ع) به لحاظ مزامير و مناجات‌هايش با حضرت داوود(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به جهت تعاليمشان و زدودن تحريفات با حضرت عيسي(ع)، امام کاظم(ع) به سبب زندان رفتنش با حضرت يوسف(ع)، چنانکه امام رضا(ع) نيز به لحاظ صدارتش به يوسف(ع) مي‌ماند، و حضرت امام مهدي(عج) به جمال و چند وصف ديگرش و همچنين به سبب غايب از نظر بودنش به دوران غيابت يوسف(ع) شبيه است، و به لحاظ صبر طویل و دوران اختفاء و در نهایت جنگ‌هايي که عليه دشمنان خواهد کرد به داوود نبي(ع)، و براي حکومتي که در آتيه خواهد داشت به حضرت سليمان(ع) بن داوود(ع). مضافاً به اينکه حضرت صاحب‌الزمان(عج) در نام و کنيه و ساير خصال خود بيش از همه به حضرت رسول الله(ص) مانند است.