ملک سلیمان نمایندۀ یک جریان انحرافی

اشاره:در قسمت سوم و پایانی نقد ملک سلیمان، تتمه شخصیت‌های فیلم بررسی خواهند شد و در انتها به مبحث عوالم که اصلی‌ترین ادعای فیلم است خواهیم پرداخت.

 

6. یازار

در این فیلم، یازار (محمود پاک‌نیت) کاهن اورشلیم است و پیروان بسیاری، از میان کاهنان و مردم دارد. باید پرسید این شخص پلید را چه کسی بر این منصب گماشته است؟ چهار پاسخ برای این پرسش متصوّر است:

1. حضرت داوود(ع) یا سلیمان(ع) یازار را بر ریاست کهانت یهود گماشته باشند، در حالیکه از خباثت او با خبر بوده‌اند. (این فرض، غلط است و با عصمت انبیاء مخالف.)

2. آن حضرات، یازار را که فرد خبیثی است بدون هیچگونه شناختی نصب کرده باشند. (این فرض نیز خطا است و انبیاء نیز به تبعیت از خداوند حکیم، مجاز نیستند سرپرستی امور دینی مردم را به کسی که شناختی از او ندارند بسپارند.)

3. حضرات داوود(ع) و سلیمان(ع)  یازار را گماشته باشند در حالیکه او بعداً شرور شده باشد. (این فرض، گرچه در فیلم ملک سلیمان دیده نمی‌شود لکن از دو فرض قبلی بهتر است. زیرا یازار از ابتدا فرد شروری است و با جادوگران نیز ارتباط دارد.)

در این فرض، باید پرسید چرا داوود(ع) یا سلیمان(ع) این شخص را تاکنون عزل نکرده‌اند؟ البته نمی‌توان مدعی شد که آنها چنین قدرتی نداشته‌اند. چون اولاً قرآن مجید خبر می‌دهد که خداوند حکومت داوود(ع) را استوار ساخته است: ﴿و شَدَدْنا مُلْكَهُ‏ ـ ص/ 20. و ثانیاً چون حکومت مستحکم داوود(ع) به حضرت سلیمان به ارث رسید (نمل/ 11) و بلکه با معجزات دیگری مثل تسخیر اجنّه و بادها استوارتر شد لذا پذیرفتنی نیست که چنین کاهن شروری بر منصب کهانت باقی باشد.

آیا حضرت سلیمان(ع) بر همه چیز تسلط داشته بجز بر امور دینی مردم؟ از عهد عتیق نیز چنین چیزی بر نمی‌آید که حضرت داوود(ع) یا سلیمان(ع) قدرت عزل خطاکاران را نداشته باشند. چنانکه در تاریخ اسلام هم دیده می‌شود که حضرت علی(ع) بلافاصله پس از آنکه بر خطای والیان خود واقف می‌شده آنها را عزل می‌کرده است. بدان سبب که از آن پس هر خطایی که از آن والی سر بزند شخص حاکم و منصوب کنندة او نیز در آن جرم شریک خواهد بود. شاید که نویسندگان این فیلم حضرت سلیمان(ع) را با حضرت عیسی(ع) که عملاً در امور حکومتی مدخلیتی نداشته خلط کرده‌اند.

4. از آنجا که دست اندر کاران فیلم مکرراً در مصاحبه‌هایشان مدعی شده‌اند که حکومت سلیمان(ع) نمونه و الگویی از حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) است بدین سان آنها شخصیت یازار و سایر کاهنان شرور را خلق کرده‌اند تا بگویند حضرت مهدی(عج) نیز برای برپایی حکومت خود دشمنانی از زمرة برخی علمای دین اسلام خواهد داشت! اخبار موثقی به بنده رسیده است که شخصیت یازار در این فیلم به این سبب خلق شده است.

پاسخ ما به این جعل آشکار این است که اولاً قیاس حضرت امام زمان(عج) با حضرت سلیمان(ع) یک قیاس تام نیست تا معتقد شویم هر چه در خصوص حضرت صاحب الزمان(عج) رخ داده و می‌دهد ربط و شباهتی به حضرت سلیمان بن داوود دارد. کما اینکه ما قبلاً مذکور داشتیم که زمانة غیبت حضرت صاحب الزمان(عج) و دوران قیام آن حضرت، به وقایع حکومت حضرت داوود(ع) شبیه است. اما دوران حکمرانی حضرت سلیمان فقط از جهت فراوانی نعمت‌ها و صلح و امنیت، به دوران حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) مشابه است و نه در تمام موارد.

یک نمونة دیگر که در روایات نیز آمده آن است که حضرت امام زمان(عج) به سبب اینکه مردم او را می‌بینند و نمی‌شناسند به حضرت یوسف(ع) شباهت دارد. زیرا برادران یوسف در دو نوبت نخست که به مصر آمدند آن حضرت را نشناختند. و اصولاً به همین سبب است که شیعیان به حضرت مهدی(عج) لقب «یوسف زهرا(س)» داده‌اند. به ویژه که حضرت امام زمان(عج) بیش از همة انبیاء به جدش پیامبر اسلام(ص) شبیه است، در نام و کنیه و خصوصاً به لحاظ انقلابی که آن حضرت در جامعة زمان خود به عمل آورد و معیار بسیاری از چیزها را تغییر داد.

باید از محققان این فیلم پرسید این چه نوع تحقیق کردن در خصوص حضرت سلیمان(ع) است که بر مبنای تمثیل با وقایع آخر الزمان پیش می‌رود؟! آیا محققان این فیلم در کتب منطق نخوانده‌اند که تمثیل از یک جهت نزدیک می‌کند و از چند جهت دور؟ اگر شما قرار است ماجرای حضرت سلیمان(ع) را نمایش دهید پس باید ماجرای حضرت سلیمان را نمایش دهید و نه خیالات و قیاسات نا به جای خود را.

به این ترتیب دیده می‌شود که هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که چرا یازار کاهن شرور اورشلیم، باید در این سمت باقی باشد. آنچه در این فیلم دیدیم بر مبنای هر کدام از این فروض چهارگانه فوق باشد در حکم نسبت دادن دروغ به انبیاء خدا است، که از گناهان کبیره بوده یکی از مبطلات روزه نیز هست.

جالب توجه اینکه این موضوع اتفاقاً در دسترس محققان فیلم بوده است. چون در کتب عهد عتیق مذکور بوده و آنها اذعان کرده‌اند که از آن استفاده می‌برده‌اند. در کتاب دوم سموئیل که به دوران حکومت حضرت داوود(ع) اختصاص دارد نام دو کاهن به نام‌های ابیاتار و صادوق دیده می‌شود که حضرت داوود(ع) آنها را نصب کرده است (2سموئیل 8/ 17). اما وقتی ابیاتار از ادونیاه حمایت کرد (1پادشاهان 1/ 7) حضرت سلیمان او را عزل فرمود و صادوق را به جای او به منصب کهانت گماشت (1پادشاهان 2/ 27 و 36). آیا این نقل از کتاب عهد عتیق پذیرفتنی‌تر نیست از آنچه در این فیلم دیدیم؟ آنچه در فیلم جناب بحرانی نمایش داده شد مستلزم عدم عصمت انبیاء است چون شخص حاکم به عنوان منصوب کننده در خطای فرد ظالم شریک است، همانطور که در خیرات او نصیب می‌برد. این موضوع، هم عقلی و هم شرعی است. در بند قبل (یوآب و ابی‌شای) نیز سخن سلیمان(ع) را به نقل از کتاب اول پادشاهان نقل کردیم که از گناهان یوآب برائت جسته به همین سبب او را عزل کرد و عقوبت نمود.

 

7. میریام همسر سلیمان

برای حضرت سلیمان در سنت یهود نام یک همسر مذکور است به نام «سولی» که دختر پادشاه مصر بوده است (1پادشاهان 11/ 1). همچنین در آنجا ذکر شده که سلیمان هفتصد زن و سیصد متعه گرفت. این سخن دوم واضحاً درست نیست. اما این پذیرفتنی به نظر می‌رسد که حضرت سلیمان با یک دختر مصری ازدواج کرده باشد، کما اینکه یوسف(ع) ازدواج کرد. حضرت رسول اکرم(ص) نیز از سران قبایل همسر گرفت و ایرادی نداشته و ندارد. چه اینکه از قرآن و روایات اسلامی استفاده می‌شود که ملکة سبأ بعداً همسر سلیمان شد. اگر ملکة یک کشور بتواند همسر سلیمان بشود چرا دختر پادشاه یک کشور مهم همسایه همچون مصر نتواند؟

بهتر است از عوامل این فیلم بپرسیم که میریام (الهام حمیدی) را بنا به چه سندی زوجة حضرت سلیمان می‌دانند؟ و اینکه ایشان به شیوة مرگ او چگونه پی برده‌اند؟ آیا این معقول است که سلیمان تا آن سن سی و چند سالگی فرزند نداشته باشد، مضافاً که آیا خداوند اذن می‌دهد که همسر باردار سلیمان(ع) به فتنة جادوگران با جنین خود تلف شود؟! مگر شیاطین و جادوگران مبسوط الید هستند که بر جان و مال انبیاء خداوند هر تعرّضی که خواستند روا دارند؟!

 

8. آصف بن برخیاه

در روایات اسلامی نقل است که این شخص وزیر و جانشین حضرت سلیمان(ع) بوده است.[1] نام آصف گرچه در قرآن کریم مذکور نیست لیکن با این کلمات از او یاد شده است: ﴿قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أنَا آتِيكَ بهِ قَبْلَ أنْ يَرْتَدَّ إلَيكَ طَرْفُك ـ نمل/ 40‏ (و آن كس كه از علم كتاب بهره‏اى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن (یعنی تخت ملکة سبا) را نزد تو مى‏آورم). در توصیف اینکه آصف چه بهره‌ای از علم داشته گفته‌اند که او یک حرف از اسم اعظم خداوند را می‌دانسته است که با آن توانسته تخت ملکة سبا را در یک چشم بر هم زدن از یمن به اورشلیم انتقال دهد.

این ماجرای قرآنی نیز مؤید است برای آن حدیث که می‌گوید آصف وصیّ و جانشین حضرت سلیمان(ع) بوده است. چون علی القاعده از وصی یک پیامبر، باید در زمان خود آن نبی قدرت‌هایی به ظهور برسد تا مردم آمادگی وصایت او را داشته باشند. چنانکه در خصوص حضرت سلیمان نیز آن قضاوت در سن ده سالگی در کنار پدرش داوود(ع) ثبت شده است و ما آن را پیش‌تر ذکر کردیم. همچنانکه از حضرت علی(ع) نیز کراماتی در زمان حضرت رسول اکرم(ص) به ظهور می‌رسید.[2]

در عهد عتیق نام او «آساف بن برکیا بن شمعی» در زمرۀ لاویان (کاهنان) مذکور است (1تواریخ 6/ 39 ـ 15/ 17) و یکی از نوازندگان عصر داوود(ع) خوانده شده. همچنین در عنوان دوازده زبور از مزامیر حضرت داوود(ع) نام او ثبت است (زبورهای 50 ـ 73 تا 83). اینکه این مزامیر به نام آصف ثبت است لزوماً بر کهولت سن او و بزرگی‌اش بر سلیمان دلالت ندارد. زیرا مزمورهای 72 و 127 نیز به نام سلیمان(ع) ثبت است.

در تاریخ یهود آصف بن برخیاه جانشین حضرت سلیمان نشد و این بدان سبب می‌تواند باشد که رَحُبعام فرزند ناصالح سلیمان حق او را غصب کرده باشد. یکی از فجایع تاریخ یهود این است که پس از حضرت سلیمان(ع) آن صلح و وحدتی که آن حضرت در یهود بر پا داشته بود به تفرقه بدل شد و ملک سلیمان به دو قسمت شمالی با نام «اسرائیل» و جنوبی به نام «یهودیه» تقسیم گشت. حاکم شمالی یَرُبعام نام داشت و حاکم جنوبی رَحُبعام بن سلیمان.

 ماجرای آصف بن برخیاه در مواردی به وقایع حضرت امیر المؤمنین(ع) شبیه است و چنین به نظر می‌رسد که حق او نیز غصب شده است. به عبارت دیگر قوم یهود لیاقت چنین حاکمی را نداشتند. لذا برمی‌آید که شخص آصف کوچکتر از سلیمان بوده است، تا بتواند به لحاظ سنّی جانشین آن حضرت شود.

اما در فیلم ملک سلیمان، آصف (حسین محجوب) پیرمردی شصت و چند ساله تصویر شده است. او می‌توانست در فیلم به عنوان وزیر سلیمان(ع) در تدابیر و حوادث، یار و همراه همیشگی او باشد. لکن متأسفانه نقشی جز یک موعظة کوتاه در مقابل یازار ندارد.

 

نتیجه‌گیری

جناب بحرانی گفته‌اند که فیلم‌نامة این اثر 39 بار بازنویسی شده است. اما چنانکه دیده می‌شود متأسفانه این فیلم بر تحقیقات صحیحی مبتنی نبوده و خطاهای فاحشی در آن راه یافته است. و از همه مهم‌تر قصة فیلم کاملاً غلط است. چنانکه این فیلم را می‌توان از مصادیق دروغ بستن به انبیاء خداوند برشمرد، گناهی کبیره که جزو مبطلات روزه است. هرچند که ممکن است این خطاهای عدیده سهواً رخ نموده باشد اما آیا دست اندرکاران این فیلم برای این تحقیقات و ساخت چنین فیلمی تجهیز کافی کرده بودند؟ آیا از حضرت حق اذن گرفته و مدد خواسته بودند؟ پس چرا این خطاهای فاحش متعدد در این فیلم رخ نموده است؟ آیا ایشان در پیشگاه قاضی علی‌الاطلاق می‌توانند مدعی شوند که بودجه یا زمان کافی در اختیار نداشته‌اند؟

به نظر می‌رسد که دست اندر کاران اصلی فیلم، به تفکر انحرافی علی یعقوبی سرسپردگی خاص پیدا کرده و به مصداق «حُبُّکِ لِلشّئ یُعمِی و یُصِمّ»[3] چشم ایشان بر این همه حقایق واضح و علن نظر نکرد، و شد آنچه شد. ابتلاء به یک تفکر خاص ممکن است برای برخی از ما نیز پیش آید. چنانکه مردمان عموماً به جای دود چراغ خوردن و زحمت و ریاضت صواب کشیدن آرزو دارند تا کسی پیدا شود که با یک ورد ایشان را عالم کند و ابواب سترگ علوم را بر ایشان بگشاید. چه بسا که ممکن است به جای عالم شدن به قرآن از پی تأویل قرآن بروند تا اسرار کائنات و اوقات ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) را از آن استخراج نمایند. خداوند از این اشخاص در ابتدای سورة آل‌عمران یاد کرده و ایشان را مذمت نموده است (آل‌عمران/ 7). مبحث عوالم که در این فیلم مبنای حوادث این فیلم شد مصداق یکی از این موارد است که چشم انسان را می‌بندد.

 

مبحث عوالم

در انتها به مبحث عوالم می‌پردازیم که در دقیقه پانزدهم فیلم، از سوی بازیگر نقش سلیمان مطرح شد. مطلب دشواری که حتی حجت‌الاسلام پناهیان نیز آن را فهم نکرده و از دست اندرکاران فیلم در این خصوص سؤالاتی پرسید. این سؤال در مجلسی که در روز جمعه ؟ آبان 1389 در میدان آرژانتین، در جمع دانشجویان دانشگاه هنر و با حضور کارگردان و تهیه‌کننده و محقق اصلی فیلم برگزار بود، پرسیده شد. جناب پناهیان ضمن نقد همدلانۀ این فیلم، از برخی کاستی‌های آن انتقاد کردند و از جمله گفتند: وقتی از سالن سینما بیرون آمدم یک نفر از مبحث عوالم که مورد نزاع سلیمان و دشمنانش بود سؤالی پرسید که گفتم نمی‌دانم. جناب پناهیان سپس درخواست کرد که این موضوع توضیح داده شود.

جناب سعید اصفهانیان در مدت حدود بیست دقیقه‌ای که فرصت داشت از پاسخ دادن به این سؤال طفره رفت و در عوض به ذکر سوابق خود و گروه سازندۀ این فیلم در ساخت سریال مریم مقدس (1379) پرداخت، سریالی که در همۀ جهان مقبول واقع شده است و کذا و کذا. وقت تمام شد و جلسه به پایان رسید. مجری اعلام کرد که ادامۀ نقد این فیلم در صبح جمعۀ آینده در همین مکان برگزار خواهد شد. در فاصله‌ای که حاضران برای اقامۀ نماز ظهر آماده می‌شدند جناب پناهیان به نزد آقای اصفهانیان آمد و درخواست کرد تا مبحث عوالم توضیح داده شود. ایشان باز هم از پاسخ طفره رفت به این بهانه که این موضوع پیچیده است و در اینجا مجال بحث نیست. جناب پناهیان اصرار کرد که لااقل یک اشاره بفرمایید. ایشان باز استنکاف کرد ولی در نوبت سوم ناچار شد به آیة 30 از سورة انبیاء و رتق و فتق آسمان اشاره کند.

همانجا جناب پناهیان پاسخ داد که ممکن است من با توضیحات شما قانع شوم لکن عقل حکم می‌کند که یک مسئله ظنّی و کلامی که بحث زیاد می‌طلبد را در یک فیلم سینمایی مطرح نکنیم. چون مخاطب در سینما فرصت تأمل و تفکر ندارد.

آقای اصفهانیان چند نوبت سخن ایشان را قطع کرده، می‌گفتند که سخنان من نیاز به توضیح دارد. سپس مطالبی گفتند که بنده به رسم امانت آن را از روی فایل ضبط شده مکتوب کرد‌ه‌ام‌ و در اینجا می‌آورم. جناب اصفهانیان گفتند:

این آیه را برخی علما به ماجرای بیگ‌بنگ (مهبانگ Big Bang) تعبیر کرده‌اند ولی این نمی‌تواند درست باشد. چون در این آیه بحث ایمان و کفر مطرح است. مطلب عوالم که در فیلم عنوان شد از این آیه برداشت شده است و ردّیه‌ای نیز برای آن وجود ندارد. اگر این حقیقت را بپذیریم بسیاری از آیات و روایاتی که بر زمین مانده است، جا پیدا می‌کنند. مانند ماجرای آدم(ع) و آنچه که خداوند می‌فرماید که شما شیاطین را نمی‌بینید و آنها شما را می‌بینند [اعراف/ 27]. روایتی نیز از حضرت امیر­المؤمنین(ع) هست که می‌گوید بعد از هبوط آدم(ع) خداوند حجابی بین عالم جن و عالم انس قرار می‌دهد و شیاطین محدود شدند. این جنس از روایات با پذیرش «مبحث عوالم» معنا پیدا می‌کند.

در انتها جناب پناهیان باز همان سخن خود را با تأکید بیشتری تکرار کردند که جای این مسائل تفکربرانگیز، در یک فیلم سینمایی نیست. زیرا که فیلمساز باید بگوید و عبور کند.

          جلسۀ دوم این نشست برگزار نشد. وقتی از جناب حجت‌الاسلام پناهیان علت را پرسیدم گفت: نمی‌دانستم که اینها طرفداران علی یعقوبی هستند وگرنه همان یک جلسه را هم برگزار نمی‌کردم.

اما آن آیه‌ای که آنها قبای ژندۀ عقاید خود را بدان آویخته‌اند چیست؟ آیه 30 از سورة انبیاء می‌گوید:

﴿أ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَروا أنَّ السَّماواتِ و الأرضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما و جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ أ فَلا يُؤْمِنُونَ. آيا كافران نمى‏دانند كه آسمان‌ها و زمين بسته بودند، ما آنها را گشوديم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم؟ چرا ايمان نمى‏آورند؟

تفسیر این مبارکه بر طبق نظر علامه طباطبایی در المیزان این است که آسمان زمانی بسته بود و نمی‌بارید و زمین چیزی نمی‌رویانید و با فتق و گشوده شدنِ آن دو، باران بارید و زمین رویانید و خداوند همه چیز را از آب زنده کرد.

اینکه با استفاده از این آیه ادعا کنیم که در زمان هبوط حضرت آدم(ع) عالم جن از عالم انس جدا شده است یک نوع از تفسیر به رأی است. در قرآن به وضوح پیداست که ابلیس که پیش از آدم و حوا از بهشت رانده شد به همین زمین سقوط کرده است. در بقره/ 36 و 38 خطاب فرود آیید ﴿إهبطوا به طور جمع آمده است (حداقل برای سه نفر) که در واقع حضرات آدم و حوا و همچنین ابلیس رجیم را شامل می‌شود. لذا شیاطین که از قبیله ابلیس هستند نیز در همین کرة زمین زندگی می‌کنند. آدم و حوا در بهشت از مواجهه با شیاطین در امان بودند. اما خداوند حکیم در این دنیا انسان‌ها را به نوعی دیگر از شرّ ایشان حفظ می‌کند. به این طریق که به ازای هر انسان که متولد می‌شود خالق متعال حداقل دو فرشته می‌آفریند تا او را از شرّ و آسیب شیاطین محفوظ دارند. آیات چندی از قرآن بر این حقیقت دلالت دارد: ﴿إنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيها حافظ[4] و همچنین﴿إنَّ عَلَيكُم لَحافظينَ * كِراماً كاتِبين[5] ‏و نیز ﴿لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِن أمرِ الله‏.[6]

این آیات بیانگر این حقیقت هستند که خداوند بر جنس بشر فرشتگانی گماشته تا او را به (از شرّ شیاطین) حفظ ‌کنند. فرشتگان موکّل، از ما دفاع کرده و شیاطین را دور می‌کنند و این از الطاف خداوند است که ما آن شیاطین را نمی‌بینیم (اعراف/ 27). لذا ابلیس با یارانش برای دشمنی با بنی‌آدم که ابلیس برای آن سوگند خورده‌ است (ص/ 82) فقط می‌توانند از دور مقاصد و منویّات خود را به سوی ما پرتاب (القاء) کنند.

هرچه انسان مؤمن‌تر باشد ملائک او نیز افزون می‌شوند (فصلت/ 30) و گاهی شمار آنها حتی به پنج هزار هم می‌رسد (آل‌عمران/ 125). از سوی دیگر اگر انسانی به راه شیاطین سلوک کند و مداوماً از پی آنها برود چنین انسانی دیگر محافظت نمی‌خواهد و خداوند حکیم در سزای اعمال زشت او به فرشتگان موکّل فرمان می‌دهد تا از او دور شوند. آنگاه شیاطین به سرعت آمده و در جسم او نفوذ می‌کنند و او به مراتبی از جنون (جن زدگی) مبتلا می‌شود. این حقیقت در آیاتی از قرآن آمده است: ﴿وَ مَنْ يَعْشُ عَن ذِكرِ الرَّحمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين[7]‏ و همچنین ﴿أ لَمْ تَرَ أنَّا أرسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾.[8] «مجنون» یا «دیوانه» (دیو زده) به کسی گفته می‌شود که جن یا دیو  در او داخل شده باشد.

شیاطین حتی می‌توانند در تن و جسم کافران نیز داخل شوند اما نه در جسم همة انسان‌ها. قرآن مجید این حقیقت را با واژة «مسّ» بیان فرموده که به معنای «دخول در شئ» است ولی متأسفانه این کلمه را اغلب به «مسح» ترجمه می‌کنند، که البته صحیح نیست. مثلاً خداوند در سورة واقعه در وصف قرآن فرمود: ﴿لا يَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُون‏ یعنی کسی بجز پاکیزگان در عمق قرآن نفوذ نمی‌کند، و مراد از پاکیزگان «ائمة اطهار» هستند، (نگا. آیة تطهیر در سورة احزاب/ 33). و همچنین است در این آیه که دخول شیطان در شخص رباخوار را بیان فرموده است: ﴿الَّذِينَ يَأكُلُونَ الرِّبا لاَ يَقُومُونَ إلاَّ كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسّ‏ (بقره/ 275)، و یا آنچه حضرت موسی(ع) در خصوص سامری پیشگویی کرد که به حکم خدا ورد زبان او این خواهد شد: ﴿لاَ مِسَاس (طه/ 97). اغلب مفسران این کلمه را «به من نزدیک نشوید» یا «مرا لمس نکنید» ترجمه کرده‌اند ولی به نظر می‌رسد خطاب این پیشگویی، شیاطینی باشند که به حکم خدا مقرر شده است مداوماً در جسم داخل شوند.

در خطبة کوتاه هفتم نهج البلاغه نیز سخن حیرت انگیزی در این خصوص آمده است:

منحرفان، شيطان را معيار كار خود گرفتند، و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دل‏هاى آنان تخم گذارد، و جوجه‏هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم‏هاى آنان مى‏نگريست و با زبان‏هاى آنان سخن مى‏گفت. پس با يارى آنها بر مركب گمراهى سوار شد و كردارهاى زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد، مانند رفتار كسى كه نشان مى‏داد در حكومت شيطان شريك است و با زبان شيطان، سخن باطل مى‏گويد.

از آنجا که شیاطین تخمگذار هستند[9] تفسیر این سخن امیر المؤمنین(ع) این خواهد بود که اگر انسانی شیطان را الگوی خود کرده، از پی او برود خداوند نیز او را به مقصودش می‌رساند. پس شیاطین در جسم او داخل شده در قلبش تخم می‌گذارند. اندکی بعد تخم‌ها جوجه­شده و شیاطین جدید، به تمام اعضاء و جوارح این شخص منتشر گشته آنها را تسخیر می‌کنند. از این پس دست این شخص به سوی کار نیک دراز نمی‌شود و پایش به مکان خوب نمی‌رود و چشمش خوبی‌ها را نمی‌بیند و گوشش کلام نیکو استماع نکند و زبان این شخص، دیگر سخن نیک نگوید و قلبش حقایق را درک نکند.

 

سخن پایانی

جناب اصفهانیان در آن مجلس مدعی شدند که برای این نظریه که مبنای این فیلم قرار گرفته هیچ مورد نقض وجود ندارد و تفسیر ایشان با آیات دیگر قرآن هم معارض نیست. اما با توجه به آنچه آمد واضحاً دیده می‌شود که آنچه مبنای این فیلم قرار گرفته همین نظریۀ اثبات نشده است که آیات فراوانی از قرآن نیز با آن مخالفت دارد.

به راحتی می‌شد کل ماجرای حضرت سلیمان(ع) را در یک فیلم سینمایی به تصویر کشید. اما با این مطالب که در این فیلم با استفاده از آیة 102 سوره بقره، تخیل و بلکه جعل شده بود در واقع قصه‌های اصلی حضرت سلیمان به قسمت‌های بعدی این فیلم موکول شده است. اما آیا می‌توان امید داشت که در قسمت‌های بعدی مانند این خطاها و بدعت‌ها از این گروه سر نزند؟ بنده چنین امیدی ندارم. چون آنها اگر سراسر این انتقادات را هم بپذیرند باز هم به مانند همان مسئولان خطاکار باید عزل شوند. نمی‌خواهم لفظ «انبیاء کذبه» را برای آنها استعمال کنم اما ساخت این فیلم مجعول که ماجراهایی جعلی را به خداوند سبحان و حضرت سلیمان نسبت می‌دهد در همین حدودها است.

 

و اما قبل

جناب بحرانی سریال دیگری به نام مریم مقدس (1379) دارند که بر آن هم ایرادات عدیده‌ای وارد است. از جمله اینکه «ماشیح موعود» (منجی) یعنی همان رسول خاتم که برترینِ پیامبران است را حضرت عیسی(ع) گفته است. به یاد آورید حضرت زکریاه (پرویز پورحسینی) را در این فیلم که فریاد می‌زد: «مسیح متولد شد! مسیح متولد شد!» طبق قرائت یهودیان آن پیامبر هنوز ظهور نکرده است چون باید که از نسل حضرت اسحاق بیاید که به عقیدة آنها پسر ذبیحِ ابراهیم(ع) همو است. قرائت مسیحیان این است که حضرت عیسی(ع) آن پیامبر خاتم است و لفظ «مسیح» که آنها به کار می‌برند در واقع معادلی است برای کلمة «ماشیح» (Messiah). این کلمه، با کلمة «مسیح» که در قرآن آمده است تفاوت دارد. «ماشیح» یک کلمة عبری است و اصل آن «ماشیاه» است[10] و به معنی «منجی خدایی»، در حالیکه کلمة «مسیح» در قرآن اگر از ریشة «مسح» و بر وزن «فَعیل» باشد به معنای «مسّاح» و «زمین‌پیما» است، و اگر از ریشة «سَیَحَ» باشد و بر وزن «مَفعِل»، به معنای «سیاحتگر» و «مسافر» است، که چندان تفاوتی در معنا ندارند و هر دو در خصوص زندگی حضرت عیسی(ع) که مدام در گردش و سفر بود تا قوم یهود را از خواب غفلت بیدار کند صادق می‌آید.[11]

حقیقت ماجرا در خصوص منجی جهان این است که او همان حضرت رسول الله(ص) است که از نسل حضرت اسماعیل یعنی پسر ذبیح حضرت ابراهیم(ع) بوده است و همة انبیاء به او وعده کرده‌اند.[12] لهذا نسبت دادن شأن مخصوص حضرت رسول الله(ص) به حضرت عیسی(ع) جزو خطاهای فاحش است. خطایی که حضرت آدم به سبب آن از بهشت رانده شد. چون از درخت علم محمد و آل‌محمد علیهم السلام که خداوند رزق او نساخته بود خورد. برای توجه به بزرگی عقوبت خطایی که بر حضرت آدم(ع) وارد آمد باید بگوییم چون آن حضرت از بهشت بیرون آمد ما نیز که از نسل او هستیم از آن مکان مقدس خارج شدیم و در این دنیای پر تزاحم به رنج و سختی و کسب روزی مبتلا گشتیم.

در فیلم مریم مقدس آیا این خطا عمدی بوده است یا نه؟ جناب بحرانی در پاسخ اعتراض بنده در خرداد 1382 به ایشان، گفتند از این مباحث سر در نمی‌آورند و این فیلمنامه را جناب محمدسعید بهمن‌پور نوشته است. (اما در مورد فیلم ملک سلیمان چه می‌توان گفت که جناب بحرانی در آن نویسندة فیلمنامه بوده است؟) سپس افزود: «ما پس از اینکه رهبر معظم انقلاب نسخة سینمایی فیلم را تأیید کرده آن فیلم و سریال را برای مردم نمایش دادیم». بنده به او پاسخ دادم: «این چه توقعی است که شما از رهبر انقلاب می‌برید؟ ایشان که محققّ فیلمِ شما نیست!».

در مرحلة بعد بنده این اعتراض را در شهریور 1387 در مکان بنیاد فارابی به حضور تهیه کنندة مریم مقدس یعنی جناب محسن آقاعلی‌اکبری رساندم. ایشان گفتند که این فیلم در ایران و خارج از ایران جوایز متعددی گرفته است و پس از هفت سال که از اکران این فیلم می‌گذرد شما اولین نفری هستید که به آن انتقاد می‌کنید. او سپس مرا متعجب کرد وقتی که گفت ما این مسئله را می‌دانستیم ولی ترجیح دادیم که بر خلاف آن عمل کنیم. بنده به او متذکر شدم که سزای دانای مقصّر بیشتر از جاهل قاصر است.

آیا به نظر شما نمی‌رسد که جوایز متعددی که فیلم مریم مقدس از سوی واتیکان و سایر کشورهای غربی گرفته است به این دلیل باشد که این فیلم آنچه را که مسیحیان به سختی سعی دارند از اناجیل خود اثبات کنند، به راحتی و با استنادات غلط به قرآن تصویر کرده است؟ به عبارت دیگر باید از جناب بحرانی و گروه همکارش پرسید غربی‌ها به چه چیز در این فیلم جایزه داده‌اند؟ به قرائت مسیحیت پولسی از زندگی عیسی یا به آنچه قرآن کریم از زندگی و جایگاه والای حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع) برای ما ترسیم کرده است؟ ای کاش پاسخ این سؤال مورد دوم بود.

 

vقسمت‌های دیگر نقد:

نقد «ملک سلیمان»/ شهریار بحرانی/ 1             

نقد «ملک سلیمان»/ شهریار بحرانی/ 2             

 

 

v  منتشرشده در سایت پرده سینما

 

کتابنامه

ـ قرآن مجید

ـ نهج الفصاحه

ـ نهج البلاغه

ـ احسائی، ابن ابی‌جمهور، عوالی اللآلی، 4 ج، انتشارات سیدالشهدا، قم، 1405 ق.

ـ حافظ، شمس‌الدین محمد، دیوان اشعار، به تصحیح غنی و قزوینی

ـ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371 ق.

ـ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1350

ـ الراوندی، قطب الدین، قصص الأنبیاء، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس، مشهد، 1409 ق.

ـ صدوق بن بابویه، الخصال، علی‌اکبر غفاری (مصحّح)، جامعه مدرسین، قم، 1362

ـ صدوق بن بابویه، الامالی، ترجمه محمد باقر کمره‌ای، کتابچی، تهران، چ 6، 1376

ـ صدوق بن بابویه، عيون أخبار الرضا ع، 2 ج، ترجمه علی‌اکبر غفارى و حمیدرضا مستفيد، نشر صدوق، تهران، چ 1، 1372

ـ صدوق بن بابویه، معانی الاخبار، 2 ج، ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ 2، 1377

ـ طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، 5 ج، گردآوردة سید محمدمهدی جعفری، شرکت سهامی انتشار، تهران، چ 1، 1358

ـ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، 20 ج، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374

ـ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، 27 ج، ترجمة گروه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران، چ 1، 1360

ـ طوسی، محمد بن حسن، تفسیر تبیان، 10 ج، دار احیاء التراث العربی، بیروت

ـ علم الهدی، المرتضی، تنزیه الأنبیاء و الأئمه، بوستان کتاب، قم، 1380

ـ علی‌پور، سمیه، «پیشرو در جلوه‌های ویژه»، نشریه روزانه بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، شماره 6، هشتم بهمن 1388

ـ فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، مؤسسه الرساله، بيروت، 1987

ـ کتاب مقدس یا عهد عتیق و عهد جدید، بریتیش فورن بَیبل سوسایتی، لندن، 1932

ـ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، 110 ج، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق.

ـ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، چ 1، بیروت، 1928م.؛ چ 2، نشر اساطیر، تهران، 1377

- www.esra.ir

- http://kingdomofsolomon.com

 



[1]. صدوق، امالی، مجلس 83، ح 3؛ ص 564

[2]. همچنین در خصوص وصایت یوشع بن نون برای حضرت موسی(ع)، آیة 23 از سورة مائده وجود دارد که یوشع و کالیب دو نفر از میان دوازده جاسوس زمین بودند که مردم را به پیروی از فرمان موسی(ع) و دخول در ارض ترغیب کردند (همچنین نگا. سفر اعداد، باب 13 و 14).

[3]. این حدیث نبوی(ص) به این معنی است که «محبتی که به چیزی داری تو را کر و کور می‌کند». نهج الفصاحه، ح 1346 ـ عوالی اللآلی، ج 1، ص 124، ح 57.

[4]. طارق/ 4

[5]. انفطار/ 10 و 11 ـ این فرشتگان همچنین اعمال نیک و بد انسان را ثبت می‌کنند. در این خصوص نگا. زخرف/ 80 ـ ق/ 17 و 18 ـ یونس/ 21

[6]. رعد/ 11 ـ و همچنین نگا. انعام/ 61 : ﴿و هُوَ الْقاهرُ فَوقَ عِبادِهِ و يُرسِلُ عَلَيكُمْ حُفَظَةً

[7]. ترجمة عبدالمحمد آیتی: «و هر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مى‏گماريم كه همواره همراهش باشد» ـ زخرف/ 36. «نُقَیِّض» از کلمة «قِیض» یعنی پوستة «تخم مرغ» است و آن شیطان به سان پوستة تخم مرغ آن شخص کافر را احاطه می‌کند.

[8]. ترجمة آیتی: «آيا نديده‏اى كه ما شياطين را به سوى كافران فرستاديم تا آنها را برانگيزند؟» ـ مریم/ 83. ارسال خداوند به وجه ایجابی نیست بلکه سلبی. زیرا که شیاطین پیرو فرامین حضرت حق نیستند که امر مبارکش را اطاعت کنند. لهذا همین که خداوند انسان گناهکاری را با فرشتگان خود حفظ نکند شیاطین به هوای نفس خود بر او مسلط می‌شوند تا این بنی‌آدم را بیازارند.

[9]. امام صادق(ع) در ضمن حدیثی به تخمگذار بودن اجنّه تصریح فرموده است. در کتاب الخصال اینچنین آمده:

امام صادق (ع) فرمود: پدران بر سه گونه‏اند؛ «آدم» كه فرزند مؤمن زايد و «جن» كه فرزند مؤمن و كافر آورد و «ابليس» كه فرزندش كافر گردد. و در ميان آنها زائيدن نيست فقط تخم مي‌گذارد و جوجه‏ بيرون مى‏آورد و فرزندانش همگى از جنس نر مي‌باشند و ماده در ميانشان نيست.

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَن أبي عبداللهِ ع قَال: الآبَاءُ ثَلَاثَةٌ آدَمُ وَلَدَ مُؤْمِناً و الْجَانُّ وَلَدَ مُؤْمِناً و كَافِراً و إبلِيسُ وَلَدَ كَافِراً. وَ لَيْسَ فيهمْ نِتَاجٌ إنَّمَا يَبِيضُ و يُفْرِخُ و وُلْدُهُ ذُكُورٌ لَيْسَ فِيهِمْ إنَاثٌ. (صدوق بن بابویه، الخصال، علی‌اکبر غفاری (مصحّح)، جامعه مدرسین، قم، 1362؛ باب خصائل سه‌گانه، ح 186).

[10]. جیمز هاکس نویسنده قاموس کتاب مقدس این کلمه را در مواردی به صورت «ماشیه» ثبت کرده است.

نگا. جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، چ 1، بیروت، 1928م.؛ چ 2، تهران، نشر اساطیر، 1377؛ صص 283 و 596

[11]. در این خصوص نگا. سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، 5 ج، شرکت سهامی انتشار، 1358؛ ج 5، صص 94 و 133؛ ذیل تفسیر آل‌عمران/ 45. و همچنین قاموس المحیط تألیف فیروزآبادی لغت‌شناس قرن هشتم هجری.

[12]. نگا. قرآن: آل‌عمران/ 81 تا 83 ـ اعراف/ 157 ـ صف/ 6 ـ عهد عتیق: سفر پيدايش 1/ 3 3/ 15   49/ 10   اعداد 6/ 25  و 26 تثنيه 18/ 18 - 33/ 2 مزمور 72 و 84 امثال سليمان باب 8 اِشَعياء باب‌هاي 40  تا 42 حبقوق 3/ 3  تا 6 ملاكي 3/ 1 و 2