شخصیت‌ها در ملک سلیمان

اشاره: در قسمت دوم این نقد قبل از آنکه به تحلیل شخصیت‌های فیلم و مقایسه آنها با اشخاص واقعی بپردازیم مبحثی را گشوده‌ایم که در آن اثبات شده ما از تورات بی‌نیاز نیستیم و خدای تعالی خودش به این مسئله اذن فرموده و بلکه امر نموده است.

 

جواز استفاده از تورات

جناب آقای شهریار بحرانی کارگردان محترم فیلم در مصاحبه با بولتن روزانة جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر اذعان کرده است که در برخی از روابط، جنگ‌ها و جزئیات از تورات (عهد عتیق) استفاده کرده است. مراد ایشان از «روابط» احتمالاً روابط میان اشخاص داستان، نامشان و نسبت‌های خانوادگی آنها است.[1] به هر حال استفادة ایشان نتایج خوبی در بر نداشته و محققان فیلم از کلاف سر در گم تورات نتوانسته‌اند استفاده کنند. ما در اینجا به هر حال باید توضیح دهیم که نسبت ما به عنوان یک مسلمان با تورات یهود چگونه است.

بنده برای رسیدن به ماجراهای تاریخ انبیاء علاوه بر قرآن مجید که فصل الخطاب اول و آخر بشریت است از تورات و انجیل و سایر کتب انبیاء نیز استفاده می‌برم. اما آیا این کتب تحریف‌شده چگونه به کار می‌آیند؟ به عبارت دیگر «آیا ما مسلمانان مجاز هستیم از آنچه در تورات و سنت یهودی آمده است استفاده کنیم؟»

پاسخ این سؤال را خداوند حکیم در قرآن کریم بیان فرموده است. اول اینکه تورات کتاب خداست (بقره/ 101 ـ آل­عمران/ 3 و 4) و خود حضرت حق، آن را مکتوب بر الواح به حضرت موسی(ع) اعطا فرموده است (مائده/ 44 ـ اعراف/ 150 و 154). پس از حضرت موسی(ع)، حفظ و تعلیم تورات به کاهنان و احبار یهود سپرده شد (آل­عمران/ 79 و 187 ـ مائده/ 44) و علی‌رغم پیمان سختی که خداوند از ایشان در این خصوص گرفته بود (بقره/ 63 و 93 ـ اعراف/ 169) لکن آن را حفظ نکرده چهار نوع تحریف و تبدیل در آن صورت دادند: حذف، جعل، کتمان و تفاسیر نادرست. سهم «حذفیات» در تورات، بیشتر از همه است، به قسمی که در تورات کنونی حتی یک جمله در خصوص روز قیامت و معاد دیده نمی‌شود. مع الوصف این کتاب آنقدر سترگ بوده است که با وجود این آسیب‌ها، بیش از نیمی از آنچه در تورات کنونی باقی مانده به نفع اسلام و دین حق است.

به چند مثال توجه کنید:

1. خداوند در قرآن کریم با یهودیان احتجاج می‌کند که اگر این ادعای شما در خصوص حضرت یعقوب درست است پس تورات را بیاورید و بخوانید: ﴿قُلْ فَأتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إنْ كُنْتُمْ صادِقينَ‏ (آل‌عمران/ 93).

2. خداوند تعالی در خصوص مسئله‌ای که در زمان حضرت رسول(ص) باعث نزاع یهودیان شده بود می‌فرماید: ﴿و عِندَهُمُ التَّوراةُ فيها حُكْمُ الله‏ (مائده/ 43). این آیات مستلزم آن است که هنوز مطالب حقّ بسیاری در تورات یهود وجود داشته باشد.

3. خداوند در مواردی به ما مسلمانان امر می‌کند که مشروح برخی وقایع بنی‌اسرائیل و معجزات حق را از ایشان بپرسیم: ﴿سَلْ بَني إسْرائيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِن آية بيِنة (بقره/ 211). و همچنین است: ﴿و لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‏ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَني إسْرائيلَ إذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إنِّي لَأظُنُّكَ يا مُوسى‏ مَسْحُوراً (إسراء/ 101). و همچنین ﴿و سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إذْ يَعْدونَ فِي السَّبْتِ ... (اعراف/ 163). به نظر می‌رسد «پرسیدن از بنی‌اسرائیل» که ما مسلمانان در این آیات بدان امر شده‌ایم به منزلة رجوع به تورات و کتب مورد قبول یهودیان باشد.

در جشنوارة 28 فجر پس از نمایش ملک سلیمان، بنده با جناب سعید اصفهانیان در محوطة برج میلاد بحث مفصلی کردم و از جمله این استدلالات را در خصوص جواز استفاده از تورات با وی مطرح نمودم. اما ایشان مدعی شد که این دستور قرآن فقط در خصوص پرسیدن از معجزات موسی(ع) و ماجرای اصحاب سبت صادق است و مثلاً در ماجرای داوود و سلیمان(ع) نباید به سنت یهود مراجعه کرد. پاسخ این است که اولاً در حکومت حضرت داوود و سلیمان هم معجزات عدیده‌ای به اذن خداوند به ظهور رسیده است که طبق بقره/ 211 لازم است در این خصوص به کتب عهدین رجوع کرد، و ثانیاً علامه مجلسی در بحار الانوار[2] و برخی مفسران از جمله مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان،[3] ماجرای اصحاب سبت را در زمان حضرت داوود(ع) دانسته‌اند.

البته در خصوص پرسیدن از غیرمسلمانان، آیات کلی‌تری نیز در قرآن وجود دارد که شامل انجیل و سایر کتب مقدس اهل کتاب نیز می‌شود. خداوند به پیامبر اسلام(ص) امر فرموده است که مردمان را با «جدال احسن» به راه حق دعوت کند: ﴿اُدْعُ إلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحكمة و الْمَوعظَة الْحَسَنَة و جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أحْسَنُ .... (نحل/ 125). جدل یا دیالکتیک، استفاده از معتقدات طرف مقابل برای غلبه بر او در مباحثه است، همانطور که سقراط و افلاطون مناظره و مباحثه می‌کردند. اما «جدال احسن» طبق فرمودة آیت الله جوادی آملی آنگونه مباحثه‌ای است که در آن فقط از معتقدات حق و صحیحِ طرف مقابل استفاده شود.[4] اما خداوند در عنکبوت/ 46 ما مسلمانان را از روش دیگری بجز «جدال احسن» منع کرده است: ﴿و لاَ تُجادِلُوا أهْلَ الْكِتابِ إلاّ بِالَّتي هِيَ أحْسَنُ إلاّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُم‏ ...﴾. یعنی با اهل کتاب فقط با معتقدات صحیحِ موجود در کتب خودشان با آنها مباحثه کنید مگر با ظالمان آنها (چرا که اصولاً ظالمان حقیقت‌جو نیستند). حضرات معصومین نیز همین روش را با اهل کتاب به کار می‌بسته‌اند، که تفصیل آن مباحثات در کتاب شریف احتجاج توسط مرحوم طبرسی گرد آمده است.

مسلّماً مطالبی در عهدین وجود دارد که برای تفسیر آیات قرآن و تفصیل اجمال‌های قرآن به کار می‌آید. نقل است که شهید بهشتی که با عهدین آشنا بود به دوستان مفسر خود، این روش را مؤکداً سفارش می‌کرد. برای وادی قصه و سینما که با جزئیات سروکار دارد این مسئله بسیار ضروری است، چرا که بسیاری از جزئیات که در قرآن مذکور نیست به تفصیل در تورات و عهدین آمده است.

اما راست و دروغ مطالب تورات را چگونه می‌توان مشخص کرد؟ ما برای این کار باید اولاً قرآن را بشناسیم[5] و با نور آن، قدم در طریق مطالعات عهدین بگذاریم. ما مجاز نیستیم هر سخنی را که در تورات و انجیل آمده است، بگیریم و قبول کنیم مگر اینکه با قرآن سازگار باشد، همچنانکه مجاز نیستیم هر روایتی که از پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت او نقل شده قبل از عرضه کردن به قرآن بپذیریم.[6]

 

شخصیت‌ها در قصة سلیمان

          در این قسمت می‌خواهیم شخصیت‌های قصة ملک سلیمان را از منظر عهد عتیق بررسی کنیم. اشخاصی همچون میکال مادر سلیمان (زهرا سعیدی)، سلیمان (امین زندگانی)، برادرانش اَبشالوم (سید جواد طاهری) و اَدونیاه (علیرضا کمالی)، همچنین یوآب سردار سلیمان (سیروس صابر)، شای (عباس قلیچ‌لو)، یازار کاهن اورشلیم (محمود پاک‌نیّت)، میریام همسر سلیمان (الهام حمیدی) و آصف بن برخیاه (حسین محجوب).

در سنت یهود، دوران حکومت حضرت داوود(ع) در کتاب دومِ سموئیل آمده که شامل 24 باب است. کتاب اولِ سموئیل نیز به وقایع سموئیل نبی و انتخاب اولین پادشاه به نام شائول (قرآن: طالوت) و ماجراهای متعدد او با داوود(ع) می‌پردازد. حکومت حضرت سلیمان نیز یازده باب از ابتدای کتاب اولِ پادشاهان را در بر می‌گیرد. همچنین از حضرت داوود کتاب مبسوط زبور (مزامیر) موجود است و از حضرت سلیمان سه کتاب امثال، غزل غزل‌ها و جامعه. این کتاب‌ها را تمام یهودیان و مسیحیان قبول دارند و مقدس می‌شمارند.

 

1. سلیمان(ع) پسر داوود(ع)

حضرت سلیمان سومین پادشاه در تاریخ یهود است که در حدود هزار سال قبل از میلاد و قریب چهارصد سال پس از حضرت موسی(ع) به دنیا آمد. قوم یهود بعد از موسی(ع) و وصی او یوشع، تا حدود سیصد سال پیامبر نداشتند. در این مدت امور دینی مردم با کاهنان بود که الواح تورات به دست آنها سپرده بود، تا زمانی که خداوند سموئیل نبی(ع) را به ایشان داد تا سنت حضرت موسی(ع) را زنده نگاه دارد و تورات را بدیشان تعلیم دهد. آنچه یهودیان از این نبی خدا می‌خواستند آن بود که پادشاهی برای آنها نصب کند (قرآن: بقره/ 246 ـ عهد عتیق: کتاب اولِ سموئیل 8/ 5) تا ایشان نیز مثل اقوام مجاور پادشاه داشته باشند. این سخن مطلوب سموئیل(ع) نبود که آنها خالق خود را که از طریق انبیاء بر آنها حکومت می‌کرد، نپسندیده و پادشاهی همچون سایر اقوام بت­پرست بخواهند. لذا سموئیل موظف شد با آنها اتمام حجّت کند. او گفت که رسم پادشاهان این است که مردم را غلام و کنیز کنند، اموال شما بستانند و جانتان تلف کنند. علی‌هذا یهودیان اصرار ورزیدند و سموئیل سخنان اتمام حجّت‌شده را نوشت و در نزد تورات اصلی در تابوت عهد گذاشت و سپس با خواست ایشان موافقت کرد (1سموئیل 10/ 25).

سموئیل نبی، جوانی رعنا و خوب به نام شائول را به انتخاب خداوند برای آنها به پادشاهی نصب کرد. قرآن از این شخص با نام «طالوت» یاد کرده است (بقره/ 247). پیروزی‌های اولیة شائول دلگرم کننده بود اما او در مقابل جالوت و سپاهش ترسید و متوقف شد. در نهایت پسری چوپان که برای برادرانش در میدان جنگ نان آورده بود، از شائول اجازه خواست و بدون شمشیر و زره بلکه با فلاخن به جنگ با جالوت بت‌پرست رفت و او را کشت (قرآن: بقره/ 251 ـ عهد عتیق: 1سموئیل 17/ 50) و غائله خاتمه یافت. نام آن نوجوان، داوود بود. مدتی بعد شائول دخترش میکال را به او به همسری داد. اما شائول کم‌کم به شرارت گرایید و داوود(ع) که مورد حسد او بود از جور وی سال‌ها نفی بلد شده، آوارة کوه و بیابان گشت.

گرچه شرارت طالوت در قرآن مذکور نیست اما چون یهودیان نصب پادشاه را به سموئیل نبی پیشنهاد کرده بودند لذا ماجرا شبیه است به سایر معجزات اقتراحی[7] همچون ناقة صالح و مائدة عیسی(ع) که خداوند آنها را تقدیر نکرده و رزق آن اقوام نساخته بود و لذا سرانجام بد داشتند (و چنانچه خیری در آن بود خداوند پیش از درخواست آنها، مطلوب آنها را به ایشان داده بود). با این وصف، به شرارت گراییدن شائول معقول و مقبول است.

 پس از افول شائول، حضرت سموئیل او را ترک کرده، داوود(ع) را به پادشاهی نصب فرمود. اما حضرت داوود(ع) مجبور شد از جور شائول پادشاه یهود چند سال آوارة کوه و بیابان شود، تا وقتی که شائول و سه پسرش در یک روز در میدان جنگ به دست بت‌پرستان کشته شدند. آنگاه مردم با داوود(ع) بیعت کردند و او پادشاه شد. این همان حکومت الهی بود که خداوند به ایشان عطا فرمود. داوود(ع) در چهل سال حکومتش برای مردم به درستی قضاوت می‌کرد (قرآن: ص/ 26 ـ عهد عتیق: 2سموئیل 8/ 15، 15/ 2 و 4). او در نهایت به اذن خداوند حکیم، حکومت خویش را به کوچکترین فرزندش سلیمان، به میراث داد (قرآن: نمل/ 16) و او را به پادشاهی نصب فرمود (1پادشاهان 1/ 30).

در کتاب دوم سموئیل نبی، نام هشت همسر و هجده پسر برای داوود(ع) ثبت شده است (2سموئیل 3/ 2 تا 5). در احادیث شیعه نیز دیده می‌شود که تعداد فرزندان حضرت داوود(ع) را نوزده تن گفته‌اند.[8] لهذا دیده می‌شود که این دو روایت یهودی و اسلامی، موافق یکدیگرند.

خداوند در قرآن، حضرت سلیمان را هبة خود به حضرت داوود(ع) شمرده است (ص/ 31). مراد از «هبه» یک عطای خاص و غیرمعمول است. قرآن نقل فرموده است که سلیمان در کودکی ماجرای یک نزاع بین یک کشاورز و یک دامدار را که پدرش از حل آن درمانده بود را به درستی قضاوت کرده است (قرآن: انبیاء/ 78 و 79). این ماجرا در فیلم ملک سلیمان نیز به همین اجمال از زبان مادر سلیمان (زهرا سعیدی) بیان شده، که نمای معرفی او در نخستین حضورش در فیلم بود.

شایسته بود که فیلم با این رؤیای سلیمان آغاز می‌شد. او در سن ده سالگی این ماجرا را با فهم خدایی به درستی قضاوت کرده است. سپس ما سلیمان پانزده ساله را ببینیم که به تازگی حاکم شده است. او خود را کوچک و حقیر می‌شمارد که بتواند در جای پدرش داوود(ع) بنشیند و لذا از خداوند حکمت می‌طلبد تا مثل آن نوبت در کودکی‌اش، در میان مردم به درستی قضاوت کند. خداوند این درخواست را از او می‌پسندد و به سلیمان علاوه بر حکمت، حکومت و جلال نیز عطا می‌کند. او باز از خداوند درخواست می‌کند که حکومتی بی‌بدیل به عطا فرماید تا همه بدانند که این عطای خداست نه اینکه سلطنت او موروثی باشد آنچنانکه شاهان می‌کنند. و خداوند می‌پذیرد و در این نوبت، جنیان و بادها را تحت فرمان او می‌آورد.

گرچه حکمت خواستن سلیمان در قرآن نیامده، لکن در آن مذکور است که خداوند به سلیمان علم عطا فرموده (نمل/ 15) و او را وارث پدرش داوود(ع) کرده است. این وراثت، عملاً وراثت در علم و حکمت و حکومت حضرت داوود(ع) بوده است. خداوند به سلیمان حکمت داده آنچنانکه در همة جهان عصر خود، او را به «سلیمان حکیم» می‌شناخته‌اند. اما در فیلم ملک سلیمان چنین چیزی مشهود نیست، به قسمی که اکثر سخنان او، یا همین مکالمات روزمره است و یا آن مبحث عجیب عوالم که در دقیقة پانزدهم فیلم مطرح می‌شود که از فرط ابهام، بهانه‌ای به دست کاهنان مخالف داد (ما در انتهای مقال به این مبحث باز می‌گردیم). محققان و نویسندگان فیلم، حتی معنای «حکمت» را ندانسته و نتوانسته‌اند سلیمان را به حکمتش بشناسند و بشناسانند. گوئیا که حافظ علیه الرحمه در خصوص امثال ایشان فرموده است:

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید

بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

ما گرچه انبیاء و امامان معصوم را ندیده‌ایم لکن محضر برخی شاگردان مکتب ایشان همچون امام خمینی(ره) را درک کرده‌ایم، که حاجت مخاطبان و مستمعانش را هر یک به اندازه می‌داد. حکیمی که در اشیاء نفوذ کرده و هر چیز را با نور خدایی می‌دید و در جای خویش می‌نهاد، نه کمتر و نه بیشتر. «حکمت» شناخت جهان و مافیها است از منظر الهی. به این ترتیب شخص حکیم گرچه ممکن است جزئیات جهان را به تفصیل نداند و نشناسد لکن آنها را به اجمال می‌داند و با نور خداوند برای هر چیز شأن متناسب با او قائل می‌شود.

همچنین از عهد عتیق و مجموع روایات بر می‌آید که سلیمان قوی بنیه بوده است. اما در فیلم ملک سلیمان چنین چیزی دیده نمی‌شد. و نیز در ضمنِ برخی از روایات شیعه از بهجت و سرور حضرت سلیمان یاد شده[9] که در این بازیگر و این نقش، ابداً دیده نمی‌شد.

 

2. میکال و همسران داوود

نام هشت همسر و هجده فرزند از حضرت داوود(ع) در کتاب دومِ سموئیل ثبت است. همسر اول او «میکال» دختر شائول (اولین پادشاه یهود) بوده است که در آغاز جوانی به پاداش کشتن جالوت، نصیب داوود(ع) شد. سپس حضرت داوود(ع) از جور شائول سال‌ها آواره بود تا اینکه او در جنگی کشته شد. در این سال‌ها، پدر میکال او را به مردی دیگر داده بود. پس از به حکومت رسیدن داوود(ع) میکال نیز پس از سال‌ها به خانة داوود بازآمد. در کتاب سموئیل نبی مکتوب است که «میکال دختر شائول را تا روز وفاتش اولاد نشد» (2سموئیل 6/ 23). واقعة شرارت ورزیدن شائول همانطور که پیش‌تر مذکور آمد پذیرفتنی و معقول است. اگر میکال دخت شائول بوده باشد پس به لحاظ شرارت پدرش نمی‌توان برای او این ارج و قرب را قائل شد که او را یگانه همسر داوود تلقی کرد؛ بر خلاف آنچه در این فیلم وجود دارد. خصوصاً که طبق آن نقل، میکال را فرزند نشده است. به نظر ما آنچه در خصوص میکال در کتاب سموئیل آمده، مطابق این براهین، معقول و پذیرفتنی است.

در فیلم ملک سلیمان دیده می‌شود که اولاً از حضرت داوود سه پسر باقی است، و ثانیاً هر سۀ آنها از نسل میکال (زهرا سعیدی) هستند. باید از محققان این فیلم پرسید که شما نام «میکال» را از کجا به دست آورده‌اید؟ اگر از عهد عتیق اخذ کرده‌اید بایست برای تغییر دادن وقایع مربوط به میکال، برهان قاطع بیاورید. (البته بعید است چنین دلیلی در نزد آنها موجود باشد).

آیا حضرت داوود(ع) فقط یک همسر داشته است؟ تعدّد زوجات در خصوص انبیاء یک سنت الهی است (احزاب/ 38) که درباره برخی از انبیاء شهرت بیشتری دارد. حضرت ابراهیم و یعقوب و حضرت رسول اکرم(ص) وفق دستور خدا به این کار اقدام کرده‌اند. پس چرا تعدّد زوجات حضرت داوود(ع) که عهد عتیق از آن سخن می‌گوید مقبول نباشد؟ آیا نوزده فرزندی که در روایات اسلامی در خصوص حضرت داوود(ع) ثبت شده است همگی از یک همسر او بوده‌اند؟! یا اینکه نویسندگان این فیلم قصد کرده‌اند تا تاریخ انبیاء را از منظر عقاید فمینیستی (تک‌همسری) بازنویسی کنند؟! آیا بت‌شبع که طبق حدیث امام رضا(ع) زن بیوه‌ای بوده که با داوود(ع) ازدواج کرد، در این فیلم کجا است؟

همسر دیگر داوود(ع)، بت‌شَبَع دختر عَمّی‌ئیل بوده است (1تواریخ 3/ 5) که در خصوص او شایعات فراوانی وجود دارد. قرائت یهودیان از ماجرا این است که چون داوود(ع) از پشت بام به خانة همسایه نظر کرد عاشق بت‌شبع زوجة مردی به نام اوریاه شد و آن همسایه در آن وقت در میدان جنگ بود. داوود به سردارش یوآب نوشت که اوریاه را در مقدمة جنگ سخت بگذارید و از عقبش پس بروید تا کشته شود (2سموئیل 11/ 1 تا 15). اوریاه در جنگ کشته شد و زوجه‌اش پس از سوگواری به منزل داوود(ع) آمد و همسر او گشت (همان، بند 27).

یهودیان در صدر اسلام در مدت خلافت سه خلیفه، این جعلیات را نشر داده بودند. وقتی حضرت علی(ع) به خلافت رسید نقل است که فرمود: «هرکس در خصوص داوود بگوید که او با همسر اوریاه ازدواج کرده است دو حدّ به او خواهم زد، حدّی برای نبوت و حدّی برای اسلام».[10] از امام رضا(ع) نقل شده است که داوود(ع) پس از مرگ اوریاه با بیوة او ازدواج کرد.[11] این پذیرفتنی به نظر می‌رسد که حضرت داوود(ع) با همسر یکی از سرداران شهید خود ازدواج کرده باشد. چنانکه همسران برخی شهدای صدر اول به پیامبر اکرم(ص) پیشنهاد ازدواج می‌دادند و آن حضرت نیز گاهی می‌پذیرفت. لهذا می‌توان گفت ازدواج داوود(ع) با بیوة اوریاه، یک واقعیت بوده که متأسفانه توسط کاتبان یهود به برخی جعلیات آمیخته شده است. مشابهتاً در خصوص حضرت رسول اکرم(ص) نیز برخی اکاذیب در ماجرای ازدواج او با زینب بنت جَحش جعل شده بود و خداوند در سورة احزاب/ 37 و 38 از آن حضرت دفاع نمود. و متذکر شدیم که حضرت علی(ع) و امام رضا(ع) نیز از ساحت قدسی داوود(ع) دفاع کرده‌اند.

در متون یهود مکتوب است که چهار پسر از این آخرین همسر داوود(ع) برای او در اورشلیم زاییده شدند: شِمعی، شوباب، ناتان و سلیمان (2سموئیل 5/ 14 ـ 12/ 24 ـ 1تواریخ 3/ 5).

 

 

3. اَبشالوم

نقل است که اَبشالوم سومین پسر داوود(ع) بوده است که از همسر او مَعکه (دختر تَلمای، پادشاه جشور) به دنیا آمد (2سموئیل 3/ 3 ـ 1تواریخ 3/ 3). ابشالوم در نزد یهود پس از حضرت یوسف(ع) مثال اعلای زیبایی بود آنچنانکه در کتاب سموئیل اینطور ثبت است:

و در تمامی اسرائیل کسی نیکو منظر و بسیار ممدوح مثل ابشالوم نبود که از کف پا تا فرق سرش در او عیبی نبود» (2سموئیل 14/ 25).

ابشالوم موهای پرحجم و بسیار زیبایی داشته است. او به سبب جمالش، به خود غرّه شد و به پدرش داوود(ع) حسد برده، با او رقابت کرد. اغلب روزها به کنار دروازه می‌ایستاد و هر کسی که برای داوری به سوی داوود(ع) می‌رفت به سوی خود فرا می‌خواند و از داوود(ع) منصرفشان می‌کرد. و به این ترتیب برای خود پیروانی می‌یافت:

و بعد از آن، واقع شد که ابشالوم عرابه‌ای و اسبان و پنجاه مرد که پیش او بدوند مهیا نمود. و ابشالوم صبح زود برخاسته به کنارۀ راه دروازه می‌ایستاد و هر کسی که دعوایی می‌داشت و نزد پادشاه به محاکمه می‌آمد ابشالوم او را خوانده می‌گفت: «تو از کدام شهر هستی؟» و او می‌گفت: «بنده‌ات از فلان سبط از اسباط اسرائیل هستم.» و ابشالوم او را می‌گفت: «ببین! کارهای تو نیکو و راست است لیکن از جانب پادشاه کسی نیست که تو را بشنود.» و ابشالوم [در خفا] می‌گفت: «کاش که در زمین داور می‌شدم و هر کس که دعوایی یا مرافعه‌ای می‌داشت نزد من می‌آمد و برای او انصاف می‌نمودم.» و هنگامی که کسی نزدیک آمده او را تعظیم می‌نمود، دست خود را دراز کرده او را می‌گرفت و می‌بوسید. و ابشالوم با همه اسرائیل که نزد پادشاه برای داوری می‌آمدند بدین منوال عمل می‌نمود. پس ابشالوم دل مردان اسرائیل را فریفت (2سموئیل 15/ 1 تا 6).

در نهایت روزی ابشالوم با یارانش به اورشلیم حمله آورد و داوود(ع) برای اینکه با پسرش جنگ نکند شهر را ترک کرده، آوارۀ کوه‌ها ‌شد. در همین روزها وقتی که ابشالوم سوار بر قاطر از جنگل می‌گذشت موهایش که آنها را بسیار دوست می‌داشت به درخت بلوط بزرگی پیچید و قاطر رفته و او همانجا آویزان ماند. سپس یوآب سر رسیده او را به همان حال آویخته، کشت (2سموئیل 18/ 15).

این ماجراها که در کتب یهود آمده، پذیرفتنی و معقول است. چون خداوند در قرآن کریم به فرزندان داوود(ع) فرمان داده تا شکرگزار باشند: ﴿إعْمَلُواْ ءَالَ داوود شُكْرًا ـ سبأ/ 13. از آنجا که خدای تعالی، سخن لغو ندارد لهذا می‌توان نتیجه گرفت که فرزندان حضرت داوود شکرگزار نبوده‌اند که مستحق این فرمان شده‌اند.

ثانیاً قرآن کریم، اکثر قوم یهود را فاسد شمرده و آن صالحان و مؤمنان اندک را از ایشان استثناء کرده است. این حقیقت بیش از پانزده بار در مصحف شریف مذکور است (برای نمونه نگا. آل‌عمران/ 110 تا 114 ـ نساء/ 46 و 155 و 162). لهذا فرزندان پیامبران بنی‌اسرائیل نیز از خصوصیت این قوم، دور نبوده‌اند.

در تورات کنونی علت برگزیدگی بنی‌اسرائیل از سوی خداوند حکیم مذکور است که موسی(ع) بنی‌اسرائیل را مخاطب ساخته می‌گوید: «[خداوند] از این جهت که پدران تو را دوست داشته و ذرّیت ایشان را بعد از ایشان برگزیده بود، تو را به حضرت خود با قوّت عظیم از مصر بیرون آورد» (سفر تثنیه 4/ 37). شرح این کلام در موارد دیگر تورات اینچنین است که خداوند به سبب کارهای بزرگ حضرت ابراهیم(ع) به نسل او برکت داد و فرزند و نوة او یعنی حضرات اسحاق و یعقوب نیز به همانطور عمل می‌کردند. لذا قوم بنی‌اسرائیل طفیل وجود انبیایی چون ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهم السلام هستند وگرنه این قوم به سبب شرارتش در چند نوبت نزدیک بود که مثل قوم لوط منقرض شود.[12]

قصة ابشالوم از ماجراهای بسیار درس‌آموز تاریخ یهود است. موهایی که او آن همه برایشان وقت صرف می‌کرد طناب دار او شد. حضرت داوود(ع) با رأفت دل بر مرگ او گریست و یوآب را برای کشتن او مؤاخذه کرد. ماجرای ابشالوم به ماجرای زبیر و جنگ جمل در تاریخ اسلام مشابهت دارد خصوصاً اینکه حضرت علی(ع) قاتل زبیر را شدیداً ملامت کرد. لهذا ماجرای ابشالوم در میراث یهود، معقول و پذیرفتنی است.

لکن مع الاسف می‌بینیم که در فیلم ملک سلیمان، جناب ابشالوم (سید جواد طاهری) یکی از یاران صدّیق برادرش سلیمان(ع) است که در انتهای فیلم در حین جهاد در راه خدا، از ناحیة شکم مجروح نیز می‌شود. و عجیب اینکه یک فرد بی‌زلف نقش ابشالوم را بازی کرده خصوصاً که در این بازیگر از آن جمال و هیبت که در وصف ابشالوم مکتوب است اثری نیست. جناب اصفهانیان محقق این فیلم، در صحبت مفصلی که پس از نمایش ملک سلیمان در کاخ جشنواره فجر با یکدیگر صورت دادیم این اعتراض مرا به اینگونه پاسخ داد که ما این نظر تورات [یعنی کتاب دوم سموئیل از مجموعة عهد عتیق] را نمی‌پذیریم. چون قرآن فرموده است که آل‌داوود(ع) بندگانی شاکر بودند. اینجانب در آن زمان، فقط کلّیت این آیه به یادم می‌آمد.

همانجا پاسخ بنده به ایشان این بود که این آیه می‌تواند فقط اختصاص به حضرت سلیمان(ع) داشته باشد، زیرا قرآن گاهی لفظ جمع به کار می‌برد لکن مصداق آن فقط یک نفر است؛ مانند آیة ولایت که تنها مصداقش امام علی(ع) است در حالیکه آیه به صورت جمع می‌فرماید: «کسانی که نماز به پا می‌دارند و در رکوع زکات می‌دهند» (مائده/ 55). همچنین در آیة مباهله لفظ «أنفُسَنَا» به صورت جمع به کار رفته ولی مصداقش فقط شخص حضرت امیرالمؤمنین است (آل­عمران/ 61). ایشان پاسخی به این سؤالات بنده ندادند. مضافاً که وقتی در منزل به آیة مورد استناد ایشان رجوع کردم دیدم که چنین چیزی از آن برنمی‌آید و جناب اصفهانیان تفسیر به رأی کرده است: ﴿اِعْمَلُوا ءَالَ داوود شُكْراً و قَلِيلٌ مِنْ عِباديَ الشَّكُور ـ سبأ/ 13 (اى خاندان داوود! شكرگزار باشيد، و تعداد كمى از بندگان من سپاسگزارند). اولاً که آیه وجه امری دارد و نه خبری. ثانیاً امر کردن خداوند به منزلة این است که این فعل (شکرگزاری) در خاندان داوود(ع) مراعات نمی‌شده است. وگرنه افعال و اقوال خداوند سبحان، لغو نیست که به شاکران فرمان شکر بدهد. ثالثاً اینکه خداوند در انتهای آیه فرموده که «بندگان شکرگزار خدا اندکند» در واقع تأکیدی است بر اینکه خاندان داوود(ع) هم از این قاعده مستثنا نبوده‌اند.[13]

 

          4. اَدونیاه

          او فرزند چهارم داوود(ع) بود که از «حَجّیت» پنجمین همسر آن حضرت به دنیا آمد (2سموئیل 3/ 4 ـ 1پادشاهان 1/ 5 و 11 ـ 2/ 13 ـ 1تواریخ 3/ 2). همانطور که ابشالوم با پدرش داوود(ع) در حکومتش منازعه کرد، جناب ادونیاه نیز وفق تاریخ پادشاهان یهود رقیب برادرش سلیمان شد. او در روزهای آخر حیات داوود(ع) چند نفر از ذی‌نفوذان را برگزید و به ضیافتی دعوت کرد و در آنجا ایشان با ادونیاه که مدعی وراثت داوود(ع) بود بیعت کردند. از جملة آن ذی‌نفوذان، یوآب سردار داوود بود که به سبب پیروزی‌هایش در جنگ به خود غرّه شده و چند نوبت نیز از فرمان داوود(ع) سر پیچیده بود (2سموئیل 18/ 5 ـ 19/ 7). به هر حال حضرت سلیمان(ع) این خطا را به حساب نیاورد اما چندی بعد ادونیاه به نزد بت‌شَبَع مادر حضرت سلیمان رفت تا برای او نزد پسرش وساطت کند تا بتواند همسر جوان پدرشان، یعنی ابی‌شک شونمیّه را به همسری بگیرد. ادونیاه به این ترتیب بیعت خود با سلیمان(ع) را شکست و به دستور وی، و به دست بنایاهو بن یهویاداع کشته شد (1پادشاهان 2/ 25).

          باید متذکر شد که این وقایع در ابتدای حکومت حضرت سلیمان رخ داده و این افعال که از حضرت سلیمان(ع) نقل گشته همان چیزی است که از یک نبی و حاکم خدایی انتظار می‌رود و لذا نزد ما معقول و پذیرفتنی است.

محققان و نویسندگان این فیلم عمد داشته‌اند تا دو تن از برادران سلیمان(ع) را یار و همراه او نشان دهند. این موضوع ایرادی ندارد اگر چنانچه برای آن انتخاب‌ها ادلّة محکمی داشته باشند. برای حضرت داوود(ع) نام هجده پسر ثبت است. اما چگونه است که ایشان فقط ابشالوم و ادونیاه را برگزیده‌اند درست همانها که وفق تاریخ یهود قبل از حکومت سلیمان به جهت فتنه‌گری و نقض عهد، کشته شده‌اند؟ ادونیاه از حضرت سلیمان بزرگتر بوده است اما در این فیلم بازیگر نقش ادونیاه (علیرضا کمالی) از سلیمان کوچکتر به نظر می‌رسد.

 

 

5. یوآب و ابی‌شای

          حضرت داوود(ع) خواهری به نام‌های صَرویه داشت که سه فرزند به نام‌های یوآب، ابی‌شای و عسائیل از او به دنیا آمدند و جزو مجاهدان لشکر حضرت داوود(ع) شدند. عسائیل در زمان داوود(ع) در جنگی کشته شد ولی یوآب و ابی‌شای هنوز در شمار سرداران و دلاوران داوود(ع) بودند. ابیجایل خواهر دیگر داوود(ع)، پسری به نام عمّاسا داشت که یوآب او را بی‌سبب کشته بود (2سموئیل 20/ 10). یوآب گرچه در خیلی از مواقع با داوود(ع) همراه بود لکن دوران افول او پس از کشتن ابشالوم که داوود(ع) از آن نهی کرده بود آغاز شد و با حمایت از سلطنت ادونیاه ادامه یافت.

          وقتی ادونیاه بیعت برادرش شکست، سلیمان فرمان داد تا او را بکشند. سپس دو حامی او، یعنی ابیاتار کاهن و یوآب را نیز عقوبت کرد. ابیاتار عزل شد لیکن به سبب آنکه در زمان داوود(ع) تابوت عهد خداوند را برمی‌داشت سلیمان را نکشت. یوآب که این خبر را شنید به خیمۀ خداوند (معبد موقت) گریخت و بیرون نیامد و گفت در اینجا می‌میرم. سلیمان(ع) به بنایاهو بن یهویاداع (که چندی بعد سردار لشکرش شد) فرمان داد تا یوآب را در همانجا بکشند:

پادشاه وی را فرمود: «موافق سخنش عمل نما و او را کشته دفن کن تا خون بی‌گناهی را که یوآب ریخته بود از من و خاندان پدرم دور نمایی. و خداوند خونش را بر سر خودش ردّ خواهد گردانید به سبب اینکه بر دو مرد که از او عادل‌تر و نیکوتر بودند هجوم آورده ایشان را با شمشیر کشت و پدرم داوود اطلاع نداشت؛ یعنی اَبنیر بن نیر سردار لشکر اسرائیل و عمّاسا بن یَتَر سردار لشکر یهودا» (1پادشاهان 2/ 31 و 32).

اما در فیلم ملک سلیمان یوآب پیرمردی سفیدموی است (سیروس صابر) که به او نمی‌ماند که پسر عمة سلیمانِ جوان باشد. خصوصاٌ که او در فتنة شهر زبولون به همراه فرزندش شجاعانه دفاع می‌کند و کشته می‌شود. ابی‌شای نیز که در فیلم با نام «شای» از او یاد می‌شود (عباس قلیچ‌لو)، برادر یوآب بوده است و در مواردی دلاورتر از او. اما در این فیلم از روابط خانوادگی آنها خبری نیست، چنانکه حتی ابی‌شای یک نوبت جن‌زده می‌شود و می‌خواهد سلیمان را بکشد که با نگاه مثلاً نافذ او آرام می‌شود!

 با توجه به آنچه پیش‌تر مذکور آمد که در حکومت سلیمان عملاً جنگی رخ نداده و ماجراهای این فیلم کاملاً ساختگی و مجعول است آیا می‌توان انتظار داشت که محققان و نویسندگان این فیلم دلیل موجهی برای طراحی این شخصیت‌ها داشته باشند؟ ظاهراً دست اندرکاران این فیلم، بعد از سه هزار سال دارند با شخصیت‌های واقعی و تاریخی تخیل می‌کنند. اگر اینچنین قصدی دارند آیا بهتر نیست که بروند و یک قصة دینی ـ مذهبی امروزین را از اساس تخیل کنند و هر بلایی که خواستند بر سر شخصیت‌های خودساخته‌اش بیاورند؟

تخیل کردن در فیلم‌های تاریخی همیشه وقتی مجاز است که با نصّ موجود معارض نباشد. یعنی یک محقق بایست تمام نصوص مربوط به ماجرا را دیده، درست و نادرستِ آن را مشخص کرده باشد. سپس در مواردی که خلأ داستانی وجود دارد محقق و نویسنده می‌تواند تخیل خود را به کار گیرد تا آن کمبودها را پر کند. این کار، مانند مرمت کردن یک قالی نفیس یا یک تابلوی نقاشی است هنگامی که قسمتی از آن از بین رفته باشد. در این هنگام بایست به کلّیت آن اثر نظر انداخت و قسمت مفقود را بر اساس بخش‌های موجود ساخت.

در دنیای شهرنشین امروز خیلی سخت است که حتی محققان بتوانند شهرها و روستاهای مثلاً دو قرن قبل خودشان را تصور کنند چه برسد به سه هزار قبل و آن هم حکومت حضرت سلیمان(ع) را. همیشه واقعیت خیلی فراتر از آن چیزی است که ذهن ما بدان قد می‌دهد. مهم‌ترین سعی محققان فیلم‌های تاریخی باید بر این باشد که بفهمند در عالم واقع چه رخ داده است. چون آنچه در واقعیت به وقوع می‌پیوندد به اذن خداست و حتماً ربطی به هدف آفرینش و حقیقت این جهان دارد.

 

تذکر: «کتابنامه» در انتهای قسمت سوم آمده است.

 

v قسمت‌های دیگر نقد:

نقد «ملک سلیمان»/ شهریار بحرانی/ 1

          نقد «ملک سلیمان»/ شهریار بحرانی/ 3   

 

 

v  منتشرشده در سایت پرده سینما



[1]. سمیه علی‌پور، «پیشرو در جلوه‌های ویژه ـ مصاحبه با شهریار بحرانی»، نشریه روزانه بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، شماره 6، هشتم بهمن 1388، ص 11

[2]. مجلسی، بحار الانوار، ج 14، باب 4؛ صص. 49 تا 64

[3]. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 98؛ ذیل اعراف/ 163

[4]. به سایت www.esra.ir در بخش تفسیر ترتیبی آیت الله جوادی آملی ذیل نحل/ 125 رجوع فرمایید. سورة نحل هنوز در ترتیب تفسیر تسنیم به چاپ نرسیده است.

[5]. ما باید عمیقاً سالک راه قرآن باشیم و گرنه قرآن از ما در حجاب خواهد شد. اگر با صفای دل، فهم قرآن را از خداوند بخواهیم حضرت حق نیز دل ما را به نور آن روشن خواهد کرد. آنگاه شاید به لطف خداوند علیم، ممکن شود تا آنچنانکه حضرت امیر(ع) در خطبة 158 نهج البلاغه فرموده است، کتاب خدا را به سخن آوریم و سؤالات خود را از او بپرسیم، که علم آینده و حدیث گذشته در آن است.

[6]. در خصوص استفاده از احادیث پیامبر و اهل بیت مکرّمش متأسفانه عموم محققان به علم رجال روی آورده و آن را کافی می‌دانند. اما علم رجال نهایتاً انسان را به این نتیجه می‌رساند که راویان حدیث، مغرض نبوده‌اند. ولی آیا این یقین را به ما می‌دهد که راویان دچار فراموشی نشده یا سخنی را به جای لفظ دقیقش مفهوماً نقل نکرده باشند؟ لهذا راه قطعی و صحیح در چیز دیگری است. از آنجا که خداوند خود حافظ کتاب خود است (حجر/ 9) از پیامبر اکرم(ص) نقل است که فرمود:

قَالَ رَسولُ اللهِ ص في حَجَّةِ الْوَدَاعِ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ و سَتَكْثُرُ بَعدي، فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً، فَلْيَتَبَوَّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ. فَإذَا أتَاكُمُ الْحَدِيثُ عَنِّي فَأعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللهِ و سُنَّتِي، فَما وافَقَ كِتَابَ اللهِ و سُنَّتِي فَخُذُوا بِهِ و ما خَالَفَ كِتَابَ اللهِ و سُنَّتِي فَلا تَأخُذُوا بِه‏ (طبرسی، الاحتجاج، 2 ج، نشر مرتضی، مشهد، 1403ق؛ ج 2،‌ ص 447). حضرت امام جواد(ع) فرمود که حضرت رسول الله(ص) در آخرین حج خود اینچنین می‌فرمود: دروغ‌های بسیاری بر من بسته شد و بعد از من، بیشتر خواهد شد. اگر کسی عمداً بر من دروغ بندد خداوند مقعدش را (در قیامت) از آتش پر خواهد کرد. پس هر گاه حدیثی از من به شما رسید آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه دارید. چنانچه با کتاب‌الله و سنّتم موافق بود بگیرید، وگرنه رد کنید.

برخی شاید بگویند که خود این حدیث نیز باید مورد ارزیابی قرار گیرد که آیا رسول اکرم(ص) چنین سخنی فرموده است یا نه. در پاسخ باید گفت که انکار این حدیث موجب اثبات آن خواهد شد. زیرا اگر کسی مدعی شود که این سخن جعلی است و چنین حدیثی از پیامبر خدا صادر نشده، در واقع مفاد آن را که وقوع جعل در احادیث رسول خدا(ص) باشد را اثبات کرده است. در نتیجه، چه این حدیث جعلی باشد یا نباشد، اثبات می‌کند که سخنانی جعلی به پیامبر اسلام نسبت داده شده و باید در نقل احادیث دقت کرد.

[7]. معجزات اقتراحی یعنی معجزاتی که از سوی منکران به انبیاء پیشنهاد داده می‌شود. در خطبة 192 نهج البلاغه نیز از قول حضرت علی(ع) یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) که بزرگان قریش در ابتدای رسالت به آن حضرت پیشنهاد کرده بودند نقل شده است. پیامبر پس از اتمام حجّت به درخواست آنها عمل کرد و درخت را به اذن خدا فراخواند. درخت از ریشه کنده شده به سوی پیامبر آمد و او را در آغوش گرفت. در نوبت بعد، به درخواست آنها درخت را دو نیم کرد، نیمی در عقب و نیمی در جلو، و در نهایت به جای خود بازگرداند. آنها پیامبر را جادوگر خواندند و معجزة او را نپذیرفتند لکن علی(ع) رسول‌الله(ص) را تصدیق کرد. در آن وقت حضرت پیامبر(ص) به اجمال عاقبت آنها را نیز پیشگویی کرده بود که در میان شما کسی است که به چاه افکنده می‌شود (ابوجهل در جنگ بدر) و کسی است که اقوام را به هم می‌پیوندد و لشکر فراهم می‌کند (ابوسفیان در جنگ احزاب).

[8]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 14، ص 15، ح 23

[9]. نقل است که روزی رسول خدا(ص) به علی(ع) که به سوی او می‌آمد نگریست و به جمع که گردش بودند فرمود: هر که خواهد به جمال یوسف و سخای ابراهیم و «بهجت سلیمان» و قوّت داوود نگرد، باید به این مرد نگاه کند (شیخ صدوق، الامالی، ترجمه کمره‌ای، ص 659؛ مجلس 94، ح 11)

[10]. و قد روي عن أمير المؤمنين ع أنه قال لا أوتي برجل يزعم أن داوود ع تزوج بامرأة أوريا إلا جلدته حدّين حد النبوة و حد الإسلام. الشریف المرتضی علم الهدی، تنزیه الأنبیاء و الأئمه، بوستان کتاب، قم، 1380؛ ص 159. همچنین نگا. قطب‌الدین الراوندی، قصص الأنبیاء، ص 203، ح 263 ـ مجلسی، بحار الأنوار، 110 ج، بیروت؛ ج 14، ص 26، ح 6 ـ شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج 8، ص 507

[11]. حضرت امام رضا(ع) در حضور مأمون با علماى ملل و فرق مباحثه می‌کرد و در پاسخ به على بن محمد بن جَهم که در بارة عصمت انبياء عليهم السلام تشکیک می‌کرد فرمود: «در دوران حضرت داوود عليه السّلام حكم خدا چنين بود كه هر گاه زنى شوهرش مى‏مرد يا كشته مى‏شد، بعد از او هرگز ازدواج نمى‏كرد، و اولين كسى كه خداوند برايش مباح كرد كه با زنى كه شوهرش كشته شده ازدواج كند، داوود عليه السّلام بود، آن حضرت هم پس از كشته‏شدن اوريا و تمام شدن عدّه آن زن، با او ازدواج كرد، و اين همان چيزى است كه در مورد اوريا بر مردم گران آمد». شیخ صدوق بن بابویه، عيون أخبار الرضا ع، 2 ج، ترجمه علی‌اکبر غفارى و حمیدرضا مستفيد؛ ج ‏1، باب 14؛ ص 394

[12]. برای نمونه نگا. سفر خروج 23/ 9 تا 14 ـ سفر اعداد 14/ 12 تا 20 ـ سفر تثنیه 9/ 8 تا 14 ـ مزمور 106/ 23 تا 27 ـ اشعیاء1/ 9

[13]. در سایت فیلم ملک سلیمان (http:/ / kingdomofsolomon.com) مقادیری از تحقیقات این فیلم موجود است و این مطلب نیز در آنجا آمده است. نگا. فایل PDF  با عنوان «مقایسة مباحث حضرت سلیمان(ع) در اسلام و عهدین». در ردیف 9 از آن فایل، با استناد به قرآن آمده است: «آل‌داوود بندگانی شکورند»!