داستان کوتاه/ هفت تیر روی شقیقه
هفت تیر روی شقیقه
زن وارد خانه شد. شوهر در را بست. زن مستأصل روی صندلی افتاد. شوهر در را قفل کرد. زن سرش را به دست راستش تکیه داد. شوهر کلید را در جیبش گذاشت. زن به فکر فرو رفته بود. شوهر به سمت صندلی رفت. زن آرام آرام اشک میریخت. شوهر با خشم صندلی را برگرداند. صدای گریۀ زن بلند شد. شوهر به سمت میز رفت. زن موهایش را کشید. شوهر هفت تیر را از کشوی میزش برداشت. زن ناگهان آرام شد. شوهر با دستان لرزان هفت تیرش را پر کرد. زن مثل برق گرفتهها خیره مانده بود....
مرداد 1381
منتشرشده در ماهنامه سروش جوان